N. Humaidah, S. Nakai, W. Nishijima, Takehiko Gotoh
In this study, we investigated effects of dilution on (i) removal of dissolved organic carbon (DOC) and nitrogen (DN) from the miso-processing (MP) and bean-boiling (BB) wastewaters by cultivation of Aurantiochytrium sp. strain L3W, (ii) its biomass yield in terms of the DOC and DN consumptions, and (iii) production of lipid and fatty acids including docosahexaenoic acid (DHA). Dilution resulted in the less biomass and lipid productions; however, the remarkable increase of biomass yield was attained. By diluting more than 5 times, the DN concentration in the BB and MP wastewater samples was maintained within the range in the sewage discharge standard for nitrogen set by the municipal government of Higashi-hiroshima City. However, the remaining DOC after cultivation was estimated to exceed the sewage discharge standard for biochemical oxygen demand in spite of 20 times dilution. The DHA content in the biomass of strain L3W was 10.7 mg/g in the 10 times diluted BB wastewater sample and 16.8 mg/g in the 20 times diluted MP water sample.
{"title":"Effects of Dilution on Removal of Organic Carbon and Nitrogen From Miso-production Wastewater by Aurantiochytrium sp. L3W and Resultant Fatty Acid Production","authors":"N. Humaidah, S. Nakai, W. Nishijima, Takehiko Gotoh","doi":"10.11353/SESJ.34.18","DOIUrl":"https://doi.org/10.11353/SESJ.34.18","url":null,"abstract":"In this study, we investigated effects of dilution on (i) removal of dissolved organic carbon (DOC) and nitrogen (DN) from the miso-processing (MP) and bean-boiling (BB) wastewaters by cultivation of Aurantiochytrium sp. strain L3W, (ii) its biomass yield in terms of the DOC and DN consumptions, and (iii) production of lipid and fatty acids including docosahexaenoic acid (DHA). Dilution resulted in the less biomass and lipid productions; however, the remarkable increase of biomass yield was attained. By diluting more than 5 times, the DN concentration in the BB and MP wastewater samples was maintained within the range in the sewage discharge standard for nitrogen set by the municipal government of Higashi-hiroshima City. However, the remaining DOC after cultivation was estimated to exceed the sewage discharge standard for biochemical oxygen demand in spite of 20 times dilution. The DHA content in the biomass of strain L3W was 10.7 mg/g in the 10 times diluted BB wastewater sample and 16.8 mg/g in the 20 times diluted MP water sample.","PeriodicalId":11919,"journal":{"name":"Environmental Sciences","volume":"52 1","pages":"18-26"},"PeriodicalIF":0.0,"publicationDate":"2021-01-31","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"90547261","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":0,"RegionCategory":"","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
The number of waste mobile phones produced in China is about 100 million every year. Waste mobile phones can release a large amount of toxic and hazardous sub-
中国每年产生的废弃手机数量约为1亿部。废旧手机会释放出大量有毒有害物质
{"title":"A comparative analysis on recycling technologies for recovery of precious metals from waste mobile phones between China and Japan","authors":"Yatao Wang, Jianfeng Yin, He Xu","doi":"10.12988/es.2021.213","DOIUrl":"https://doi.org/10.12988/es.2021.213","url":null,"abstract":"The number of waste mobile phones produced in China is about 100 million every year. Waste mobile phones can release a large amount of toxic and hazardous sub-","PeriodicalId":11919,"journal":{"name":"Environmental Sciences","volume":"2 1","pages":""},"PeriodicalIF":0.0,"publicationDate":"2021-01-01","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"73087677","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":0,"RegionCategory":"","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
سابقه و هدف: پدیده پراکندهرویی شهری امروزه به یکی از مهمترین دغدغه های برنامه ریزان و سیاستگذاران تبدیل شده است؛ بطوریکه عدم توجه به آن، پیامدهای جبران ناپذیری همچون تهدید منابع طبیعی، محدودیتها و زیانهای اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و محیطی را بدنبال داشته است. برای درک بهتر چنین الگویی، لازم به ارزیابی و شناخت عوامل اجتماعی- اقتصادی موثر بر آن میباشد. مواد و روشها : روش تحقیق در این پژوهش، بهصورت ترکیبی از پژوهش توصیفی و تبیینی بوده و نوع تحقیق، کاربردی و رویکرد آن، به دو صورت کمی و کیفی لحاظ میشود. همچنین جمعآوری دادهها با استفاده از دو روش کتابخانهای و میدانی، صورت پذیرفته و از تکنیک سنجش از دور و از تصاویر ماهوارهای لندست منطقه، برای گرفتن تصاویر ماهوارهای محدوده مورد مطالعه در دوره زمانی مذکور، استفاده شده است. همچنین از روش طبقهبندی نظارت شده، طبقهبندی کاربری اراضی و مدل کراس تب، میزان تغییرات انواع کاربریها به کاربری اراضی ساختهشده، و از مدل هلدرن، پراکندهرویی شهر زنجان، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. برای پیشبینی روند تغییرات و بررسی تغییرات احتمالی، کاربری اراضی برای افق زمانی سال 1405، از روش زنجیرههای مارکوف استفاده شده است. نتایج و بحث: در منطقه مورد پژوهش (زنجان) نتایج بدست آمده از تحقیق بیانگر این مطلب می باشند که در سه دهه گذشته با توسعه ناموزون شهر زنجان مساحت شهر بیش از 3 برابر شده است. بررسی تئوریکی پراکندهرویی شهر زنجان بر اساس مدل هلدرن، مبین نقش قابل توجه پراکندهرویی شهری در گسترش فیزیکی شهر زنجان میباشد که همواره اثر آن بیش از عامل رشد جمعیت بوده است. مساحت شهر زنجان در طی سال های مورد مطالعه افزایش چند برابری را داشته که در مقابل این گسترش، اراضی باغی و کشاورزی کاهش قابل توجهی داشت اند. در این میان آنچه که این مسئله را مهم می نماید تغییر اراضی باغی و کشاورزی به اراضی ساخته شده می باشد. در این میان عوامل پیدا و پنهان بسیاری در این امر دخیل بوده اند که مهم ترین آنها عامل رشد جمعیت و پراکتده رویی شهری بوده است. نتیجه گیری: با توجه به پیش بینی صورت گرفته برای سال 1405 احتمال تغییر کاربری اراضی به شهر در طی 10 سال قابل توجه است که در این میان میزان اراضی ساخته شده شهر زنجان به 6311.88هکتار خواهد رسید و اراضی کشاورزی و باغی در مجموع 23.56 درصد احتمال تبدیل به شهر را دارند که اقدامات لازم در این زمینه را می طلبد تا از گسترش بی رویه شهر به این اراضی جلوگیری شود. در کشورهای توسعه یافته با توجه به اهمیت بالای توسعه پایدار، حفظ محیط زیست و استفاده کارا از منابع مختلف، مباحثی چون رشد هوشمند و توسعه درونزای شهری بسیار مدنظر بوده و هست. از این گذشته جلوگیری از اقزایش بی رویه محدوده شهر ، در دستور کار قرار دادن بلند مرتبه سازی و استفاده از الگوی شهر فشرده و همچنین هدایت جهت گسترش شهر به سمت زمین های بایر و رها شده با هدف جلوگیری از ساخت و ساز در زمین های کشاورزی را میتوان در نظر داشت.
{"title":"ارزیابی و پیش بینی پراکندهرویی شهری شهر زنجان با تاکید بر تغییرات کاربری اراضی طی دوره زمانی (1365-1395)","authors":"علی رحیمی, محمد تقی رضویان","doi":"10.52547/ENVS.18.4.141","DOIUrl":"https://doi.org/10.52547/ENVS.18.4.141","url":null,"abstract":"سابقه و هدف: پدیده پراکندهرویی شهری امروزه به یکی از مهمترین دغدغه های برنامه ریزان و سیاستگذاران تبدیل شده است؛ بطوریکه عدم توجه به آن، پیامدهای جبران ناپذیری همچون تهدید منابع طبیعی، محدودیتها و زیانهای اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و محیطی را بدنبال داشته است. برای درک بهتر چنین الگویی، لازم به ارزیابی و شناخت عوامل اجتماعی- اقتصادی موثر بر آن میباشد. مواد و روشها : روش تحقیق در این پژوهش، بهصورت ترکیبی از پژوهش توصیفی و تبیینی بوده و نوع تحقیق، کاربردی و رویکرد آن، به دو صورت کمی و کیفی لحاظ میشود. همچنین جمعآوری دادهها با استفاده از دو روش کتابخانهای و میدانی، صورت پذیرفته و از تکنیک سنجش از دور و از تصاویر ماهوارهای لندست منطقه، برای گرفتن تصاویر ماهوارهای محدوده مورد مطالعه در دوره زمانی مذکور، استفاده شده است. همچنین از روش طبقهبندی نظارت شده، طبقهبندی کاربری اراضی و مدل کراس تب، میزان تغییرات انواع کاربریها به کاربری اراضی ساختهشده، و از مدل هلدرن، پراکندهرویی شهر زنجان، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. برای پیشبینی روند تغییرات و بررسی تغییرات احتمالی، کاربری اراضی برای افق زمانی سال 1405، از روش زنجیرههای مارکوف استفاده شده است. نتایج و بحث: در منطقه مورد پژوهش (زنجان) نتایج بدست آمده از تحقیق بیانگر این مطلب می باشند که در سه دهه گذشته با توسعه ناموزون شهر زنجان مساحت شهر بیش از 3 برابر شده است. بررسی تئوریکی پراکندهرویی شهر زنجان بر اساس مدل هلدرن، مبین نقش قابل توجه پراکندهرویی شهری در گسترش فیزیکی شهر زنجان میباشد که همواره اثر آن بیش از عامل رشد جمعیت بوده است. مساحت شهر زنجان در طی سال های مورد مطالعه افزایش چند برابری را داشته که در مقابل این گسترش، اراضی باغی و کشاورزی کاهش قابل توجهی داشت اند. در این میان آنچه که این مسئله را مهم می نماید تغییر اراضی باغی و کشاورزی به اراضی ساخته شده می باشد. در این میان عوامل پیدا و پنهان بسیاری در این امر دخیل بوده اند که مهم ترین آنها عامل رشد جمعیت و پراکتده رویی شهری بوده است. نتیجه گیری: با توجه به پیش بینی صورت گرفته برای سال 1405 احتمال تغییر کاربری اراضی به شهر در طی 10 سال قابل توجه است که در این میان میزان اراضی ساخته شده شهر زنجان به 6311.88هکتار خواهد رسید و اراضی کشاورزی و باغی در مجموع 23.56 درصد احتمال تبدیل به شهر را دارند که اقدامات لازم در این زمینه را می طلبد تا از گسترش بی رویه شهر به این اراضی جلوگیری شود. در کشورهای توسعه یافته با توجه به اهمیت بالای توسعه پایدار، حفظ محیط زیست و استفاده کارا از منابع مختلف، مباحثی چون رشد هوشمند و توسعه درونزای شهری بسیار مدنظر بوده و هست. از این گذشته جلوگیری از اقزایش بی رویه محدوده شهر ، در دستور کار قرار دادن بلند مرتبه سازی و استفاده از الگوی شهر فشرده و همچنین هدایت جهت گسترش شهر به سمت زمین های بایر و رها شده با هدف جلوگیری از ساخت و ساز در زمین های کشاورزی را میتوان در نظر داشت.","PeriodicalId":11919,"journal":{"name":"Environmental Sciences","volume":"16 1","pages":""},"PeriodicalIF":0.0,"publicationDate":"2020-12-21","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"73697706","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":0,"RegionCategory":"","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
{"title":"تحلیل تأثیر عملکرد سرپرستان خانوار روستایی بر ادراک آنها نسبت به پایداری محیطزیستی در شهرستان باغملک","authors":"سیده کوثر موسی پور, امیر رضا نعیمی","doi":"10.52547/envs.18.4.21","DOIUrl":"https://doi.org/10.52547/envs.18.4.21","url":null,"abstract":"","PeriodicalId":11919,"journal":{"name":"Environmental Sciences","volume":"89 1","pages":""},"PeriodicalIF":0.0,"publicationDate":"2020-12-21","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"80333551","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":0,"RegionCategory":"","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
سابقه و هدف: مدیریت پسماندهای جامد یکی از مهمترین مشکلات پیشروی برنامهریزان شهری در سراسر جهان محسوب میگردد. دفن بهداشتی که به معنی دفن کنترل شده زباله در زمین است، به ویژه اگر به همراه سایر روشهای مدیریتی زباله استفاده شود، جامعترین روش مدیریت زباله محسوب میگردد. انتخاب مکان مناسب جهت دفن بهداشتی زباله از ابتداییترین مراحل دفن محسوب میگردد. سامانههای اطلاعات مکانی (GIS) یکی از رایجترین ابزارهای مورد استفاده در انتخاب محلهای مناسب دفن زباله است. در این پژوهش با تلفیق سامانههای اطلاعات مکانی و مدلهای تصمیمگیری چندمعیاره نسبت به ارزیابی محدودیتهای موجود جهت دفن بهداشتی زبالههای شهری در محدوده استان مازندران بر اساس قوانین مشروح سازمان حفاظت محیطزیست ایران، اقدام میگردد. مواد و روش ها: مشکل دفع ایمن زباله های شهری در سالهای اخیر به بزرگترین مشکل محیط زیستی استانهای شمالی کشور بالاخص استان مازندران تبدیل شده است. در این مقاله با کمک تحلیلهای سلسله مراتبی (AHP) یک مدل تصمیمگیری بر اساس سامانههای اطلاعات مکانی (GIS) برای مکانیابی محلهای مناسب دفن زباله های بهداشتی در هریک از شهرهای استان مازندران ارائه شده است.. در تحقیق حاضر، از نرم افزار ArcGIS 10.4.1 برای ایجاد پایگاه دادهها، تحلیلهای مکانی و روی همگذاری لایههای اطلاعاتی استفاده شده است. همچنین از مدل AHP و نرم افزار Expert Choice برای محاسبه ی وزن معیارها استفاده شده است. نتایج و بحث: در پژوهش حاضر ابتدا با توجه به قوانین سازمان حفاظت محیط زیست ایران، عوامل تاثیرگذار در مکانیابی محلهای دفن پسماندهای شهری استخراج گردید. این معیارها شامل شیب، فاصله از گسل، سیلاب دشت، فاصله از دریا، فاصله از رودخانهها، فاصله از تالابها و دریاچهها، فاصله از چاههای آب شرب، عمق آب زیرزمینی، فاصله از مناطق حفاظت شده محیط زیست، فاصله از مناطق شهری، فاصله از مناطق روستایی، فاصله از مراکز آموزشی و درمانی، فاصله از مراکز تاریخی و باستانی، فاصله از فرودگاههای محلی و بین المللی، فاصله از صنایع و دسترسی به جادهها می باشد. در ادامه، با در نظر گرفتن معیارهای حذفی و طبقه بندی و امتیازدهی آنها، نقشههای معیار در محیط GIS تولید گردید. از آنجایی که اهمیت معیارها نسبت به هم متفاوت میباشد با استفاده از روش AHP و نرم افزار Expert choice وزن نسبی معیارها محاسبه گردید. در نهایت با تلفیق وزنی نقشههای معیار، محدودههایی که در استان مازندران برای دفن زباله مناسب تشخیص داده شدهاند، شناسایی و طبقه بندی گردید. نتایج حاصل نشان میدهد، 16156 کیلومترمربع از مساحت استان مازندران (معادل 68 درصد از کل استان) جز مناطق ممنوعه برای دفن زباله محسوب شده و تنها 32 درصد از مساحت کل استان شرایط اولیه برای دفن بهداشتی زبالههای شهری را دارا میباشند. مناطق مجاز اولیه، براساس فاصله مطلوب از عوارض مورد نظر، طبقهبندی و اولویتدهی شدهاند، این مناطق به 3 دسته کاملا مناسب، نسبتا مناسب و کمتر مناسب تفکیک شدهاند. به این ترتیب 2405 کیلومترمربع از مساحت استان دارای شرایط با مطلوبیت کم، 4914 کیلومترمربع دارای شرایط نسبتا مطلوب و 281 کیلومتر مربع دارای شرایط کاملا مطلوب و مناسب جهت دفن بهداشتی زباله تشخیص داده شد. نتیجه گیری: بررسی مقایسهای نتایج نشان میدهد که نهایتا تنها 2 درصد از مساحت کل استان دارای شرایط بهینه برای دفن بهداشتی زباله میباشد و از این نظر استان مازندارن جزء مناطق بسیار خاص کشور با محدودیتهای بالا برای امکان
{"title":"ارزیابی محدودیتهای مکانی برای دفن بهداشتی زبالههای شهری در استان مازندران با استفاده از GIS و تحلیل سلسله مراتبی","authors":"یاسمن امیرسلیمانی, عزیر عابسی, یاسر ابراهیمان قاجاری","doi":"10.52547/ENVS.18.4.1","DOIUrl":"https://doi.org/10.52547/ENVS.18.4.1","url":null,"abstract":"سابقه و هدف: مدیریت پسماندهای جامد یکی از مهمترین مشکلات پیشروی برنامهریزان شهری در سراسر جهان محسوب میگردد. دفن بهداشتی که به معنی دفن کنترل شده زباله در زمین است، به ویژه اگر به همراه سایر روشهای مدیریتی زباله استفاده شود، جامعترین روش مدیریت زباله محسوب میگردد. انتخاب مکان مناسب جهت دفن بهداشتی زباله از ابتداییترین مراحل دفن محسوب میگردد. سامانههای اطلاعات مکانی (GIS) یکی از رایجترین ابزارهای مورد استفاده در انتخاب محلهای مناسب دفن زباله است. در این پژوهش با تلفیق سامانههای اطلاعات مکانی و مدلهای تصمیمگیری چندمعیاره نسبت به ارزیابی محدودیتهای موجود جهت دفن بهداشتی زبالههای شهری در محدوده استان مازندران بر اساس قوانین مشروح سازمان حفاظت محیطزیست ایران، اقدام میگردد. مواد و روش ها: مشکل دفع ایمن زباله های شهری در سالهای اخیر به بزرگترین مشکل محیط زیستی استانهای شمالی کشور بالاخص استان مازندران تبدیل شده است. در این مقاله با کمک تحلیلهای سلسله مراتبی (AHP) یک مدل تصمیمگیری بر اساس سامانههای اطلاعات مکانی (GIS) برای مکانیابی محلهای مناسب دفن زباله های بهداشتی در هریک از شهرهای استان مازندران ارائه شده است.. در تحقیق حاضر، از نرم افزار ArcGIS 10.4.1 برای ایجاد پایگاه دادهها، تحلیلهای مکانی و روی همگذاری لایههای اطلاعاتی استفاده شده است. همچنین از مدل AHP و نرم افزار Expert Choice برای محاسبه ی وزن معیارها استفاده شده است. نتایج و بحث: در پژوهش حاضر ابتدا با توجه به قوانین سازمان حفاظت محیط زیست ایران، عوامل تاثیرگذار در مکانیابی محلهای دفن پسماندهای شهری استخراج گردید. این معیارها شامل شیب، فاصله از گسل، سیلاب دشت، فاصله از دریا، فاصله از رودخانهها، فاصله از تالابها و دریاچهها، فاصله از چاههای آب شرب، عمق آب زیرزمینی، فاصله از مناطق حفاظت شده محیط زیست، فاصله از مناطق شهری، فاصله از مناطق روستایی، فاصله از مراکز آموزشی و درمانی، فاصله از مراکز تاریخی و باستانی، فاصله از فرودگاههای محلی و بین المللی، فاصله از صنایع و دسترسی به جادهها می باشد. در ادامه، با در نظر گرفتن معیارهای حذفی و طبقه بندی و امتیازدهی آنها، نقشههای معیار در محیط GIS تولید گردید. از آنجایی که اهمیت معیارها نسبت به هم متفاوت میباشد با استفاده از روش AHP و نرم افزار Expert choice وزن نسبی معیارها محاسبه گردید. در نهایت با تلفیق وزنی نقشههای معیار، محدودههایی که در استان مازندران برای دفن زباله مناسب تشخیص داده شدهاند، شناسایی و طبقه بندی گردید. نتایج حاصل نشان میدهد، 16156 کیلومترمربع از مساحت استان مازندران (معادل 68 درصد از کل استان) جز مناطق ممنوعه برای دفن زباله محسوب شده و تنها 32 درصد از مساحت کل استان شرایط اولیه برای دفن بهداشتی زبالههای شهری را دارا میباشند. مناطق مجاز اولیه، براساس فاصله مطلوب از عوارض مورد نظر، طبقهبندی و اولویتدهی شدهاند، این مناطق به 3 دسته کاملا مناسب، نسبتا مناسب و کمتر مناسب تفکیک شدهاند. به این ترتیب 2405 کیلومترمربع از مساحت استان دارای شرایط با مطلوبیت کم، 4914 کیلومترمربع دارای شرایط نسبتا مطلوب و 281 کیلومتر مربع دارای شرایط کاملا مطلوب و مناسب جهت دفن بهداشتی زباله تشخیص داده شد. نتیجه گیری: بررسی مقایسهای نتایج نشان میدهد که نهایتا تنها 2 درصد از مساحت کل استان دارای شرایط بهینه برای دفن بهداشتی زباله میباشد و از این نظر استان مازندارن جزء مناطق بسیار خاص کشور با محدودیتهای بالا برای امکان ","PeriodicalId":11919,"journal":{"name":"Environmental Sciences","volume":"47 1","pages":""},"PeriodicalIF":0.0,"publicationDate":"2020-12-21","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"77144459","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":0,"RegionCategory":"","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
سابقه و هدف: نگرانی از تأثیرات احتمالی تغییر اقلیم بر روی محصولات کشاورزی باعث شده است که پژوهشهای مهمی در یک دهه گذشته در این زمینه انجام شود. غلات بیشترین اهمیت را در تامین غذای جمعیت جهان دارد و از بین غلات مختلف گندم مهمترین نقش را بر عهده دارد. در کشور ما نیز گندم مهمترین محصول زراعی کشور است و نقش بارزی در تغذیه مردم دارد. با توجه به اهمیت این گیاه در تامین امنیت غذایی این مطالعه با هدف بررسی افزایش غلظت دی اکسید کربن بر روی عملکرد گیاه گندم انجام گرفت. به این منظور از روش فراتحلیل برای مقایسه کمی اثر CO2 بر عملکرد گیاه گندم استفاده شد. مواد و روشها: هدف از فراتحلیل به دست آوردن اطلاعات بیشتر از اطلاعات موجود است. به منظور دستیابی به دادههای لازم برای انجام تحقیق حاضر، از روش بررسی منابع چاپ شده استفاده شد. تعداد 75 مقاله در مورد تاثیر افزایش غلظت دی اکسید کربن بر روی عملکرد گندم استخراج شد سپس مقالات تکراری و مقالاتی که فاقد داده های مورد نظر بودند، حذف شدند و از میان مقالههای باقیمانده اطلاعات مربوط به CO2، اندازه نمونه، میانگین و انحراف معیار استخراج شد. در گام بعدی این مقادیر در نرمافزار Excel ثبت شد و در نهایت با استفاده از نرمافزار Stata 16 نمودار های درختی و قیفی لازم رسم شدند و هچنین برای بررسی سوگیری انتشار در میان مطالعات با استفاده از روش اصلاح و پر کردن و رسم نمودارهای آن، این امر بررسی شد. نتایج و بحث: نتایج مربوط به نمودار درختی نشان داد بعد از حذف دادههای پرت، دو گروه T2 (25-15) و T3 (35_25) دارای اثر اندازه نهایی بیشتری ( حدود 1.6) هستند که بیانگر آن است که با افزایش درجه حرارت تا 35 درجه سانتیگراد عملکرد گیاه گندم افزایش یافته است. همچنین گروه T0 که در مقالات این گروه به درجه حرارت اشارهای نشده است، دارای کمترین اثر اندازه (0.38) میباشد. پس میتوان اینگونه استنباط کرد که عملکرد گیاه گندم با افزایش درجه حرارت بین 15 تا 35 درجه سانتیگراد و با افزایش غلظت CO2 در این دامنه دمایی، افزایش خواهد یافت. بررسی نمودار قیفی نشان داد که بیشتر مطالعات در قسمت بالای نمودار تجمع پیدا کردهاند. این مطالعات دارای خطای استاندارد کوچکتر، اندازه نمونه بیشتر و دقت بالاتر هستند. همچنین سوگیری جانبدارانه در جهت مثبت مشاهده شد. بعد از رسم نمودار قیفی، از روش اصلاج و پر کردن با هدف تخمین مطالعات گمشده بالقوه که به دلیل انتشارجانبدارانه در نمودار قیفی و تنظیم برآورد اثر کلی آنها، میباشد، استفاده شد. بعد از انجام روش اصلاح و پر کردن ، 6 نقطه که با رنگ نارنجی مشخص شده است، اضافه شده است. این نقاط، مطالعات گمشدهای هستند که برای ایجاد تقارن در نمودار، نیاز به جایگذاری دارند. این نشاندهنده آن است که مطالعات قبلی، در جهت مثبت سوگیری داشته است. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که مطالعاتی که در سالهای اخیر انجام شده، دارای نتایج قابل استنادتر (به دلیل اندازه نمونههای بزرگتر و دقت بیشتر در نتایج این مطالعات) میباشد. همچنین با توجه به این که افزایش غلظت CO2 می تواند باعث افزایش دما نیز شود، پیشنهاد می شود در مطالعات بعدی، مطالعاتی که به تاثیر متقابل افزایش غلظت CO2 و افزایش دما به صورت همزمان بر روی گیاهان زراعی مهم پرداختهاند، با استفاده از روش فراتحلیل مورد بررسی قرار گیرند.
{"title":"اعتبارسنجی تاثیر افزایش غلظت CO2 روی عملکرد گندم با استفاده از روش فراتحلیل","authors":"بیتا مهدوی امیری, جعفر کامبوزیا","doi":"10.52547/ENVS.18.4.87","DOIUrl":"https://doi.org/10.52547/ENVS.18.4.87","url":null,"abstract":"سابقه و هدف: نگرانی از تأثیرات احتمالی تغییر اقلیم بر روی محصولات کشاورزی باعث شده است که پژوهشهای مهمی در یک دهه گذشته در این زمینه انجام شود. غلات بیشترین اهمیت را در تامین غذای جمعیت جهان دارد و از بین غلات مختلف گندم مهمترین نقش را بر عهده دارد. در کشور ما نیز گندم مهمترین محصول زراعی کشور است و نقش بارزی در تغذیه مردم دارد. با توجه به اهمیت این گیاه در تامین امنیت غذایی این مطالعه با هدف بررسی افزایش غلظت دی اکسید کربن بر روی عملکرد گیاه گندم انجام گرفت. به این منظور از روش فراتحلیل برای مقایسه کمی اثر CO2 بر عملکرد گیاه گندم استفاده شد. مواد و روشها: هدف از فراتحلیل به دست آوردن اطلاعات بیشتر از اطلاعات موجود است. به منظور دستیابی به دادههای لازم برای انجام تحقیق حاضر، از روش بررسی منابع چاپ شده استفاده شد. تعداد 75 مقاله در مورد تاثیر افزایش غلظت دی اکسید کربن بر روی عملکرد گندم استخراج شد سپس مقالات تکراری و مقالاتی که فاقد داده های مورد نظر بودند، حذف شدند و از میان مقالههای باقیمانده اطلاعات مربوط به CO2، اندازه نمونه، میانگین و انحراف معیار استخراج شد. در گام بعدی این مقادیر در نرمافزار Excel ثبت شد و در نهایت با استفاده از نرمافزار Stata 16 نمودار های درختی و قیفی لازم رسم شدند و هچنین برای بررسی سوگیری انتشار در میان مطالعات با استفاده از روش اصلاح و پر کردن و رسم نمودارهای آن، این امر بررسی شد. نتایج و بحث: نتایج مربوط به نمودار درختی نشان داد بعد از حذف دادههای پرت، دو گروه T2 (25-15) و T3 (35_25) دارای اثر اندازه نهایی بیشتری ( حدود 1.6) هستند که بیانگر آن است که با افزایش درجه حرارت تا 35 درجه سانتیگراد عملکرد گیاه گندم افزایش یافته است. همچنین گروه T0 که در مقالات این گروه به درجه حرارت اشارهای نشده است، دارای کمترین اثر اندازه (0.38) میباشد. پس میتوان اینگونه استنباط کرد که عملکرد گیاه گندم با افزایش درجه حرارت بین 15 تا 35 درجه سانتیگراد و با افزایش غلظت CO2 در این دامنه دمایی، افزایش خواهد یافت. بررسی نمودار قیفی نشان داد که بیشتر مطالعات در قسمت بالای نمودار تجمع پیدا کردهاند. این مطالعات دارای خطای استاندارد کوچکتر، اندازه نمونه بیشتر و دقت بالاتر هستند. همچنین سوگیری جانبدارانه در جهت مثبت مشاهده شد. بعد از رسم نمودار قیفی، از روش اصلاج و پر کردن با هدف تخمین مطالعات گمشده بالقوه که به دلیل انتشارجانبدارانه در نمودار قیفی و تنظیم برآورد اثر کلی آنها، میباشد، استفاده شد. بعد از انجام روش اصلاح و پر کردن ، 6 نقطه که با رنگ نارنجی مشخص شده است، اضافه شده است. این نقاط، مطالعات گمشدهای هستند که برای ایجاد تقارن در نمودار، نیاز به جایگذاری دارند. این نشاندهنده آن است که مطالعات قبلی، در جهت مثبت سوگیری داشته است. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که مطالعاتی که در سالهای اخیر انجام شده، دارای نتایج قابل استنادتر (به دلیل اندازه نمونههای بزرگتر و دقت بیشتر در نتایج این مطالعات) میباشد. همچنین با توجه به این که افزایش غلظت CO2 می تواند باعث افزایش دما نیز شود، پیشنهاد می شود در مطالعات بعدی، مطالعاتی که به تاثیر متقابل افزایش غلظت CO2 و افزایش دما به صورت همزمان بر روی گیاهان زراعی مهم پرداختهاند، با استفاده از روش فراتحلیل مورد بررسی قرار گیرند.","PeriodicalId":11919,"journal":{"name":"Environmental Sciences","volume":"46 1","pages":""},"PeriodicalIF":0.0,"publicationDate":"2020-12-21","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"91346258","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":0,"RegionCategory":"","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
سید رضا اسحاقی, یوسف حجازی, سید محمود نجاتی حسینی, عبدالمطلب رضایی
سابقه و هدف: مجموعه عوامل با اثرات تشدیدکنندگی بر روی یکدیگر، منجر به خشکی دریاچه ارومیه گردیدهاند. جامعهای که درگیر و در تعامل با حوضه آبریز دریاچه ارومیه بودهاند به خوبی به وظایف خود عمل نکردهاند که باعث بروز تخریب محیطزیست شدهاند. هدف این مطالعه تحلیل شبکه اجتماعی سازمان های فعال در احیای دریاچه ارومیه در مورد مسائل مرتبط با آب، مسائل مرتبط با معیشت و مسائل مرتبط با الگوی کشت در استان های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی می باشد. مواد و روش ها: در این راستا با استفاده از نظرخواهی از افراد متخصص و مطلع کلیدی تعداد 40 سازمان فعال در احیای دریاچه ارومیه در استان های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی، شناسایی و ارتباطات و تعاملات بین این سازمان ها با استفاده از تحلیل شبکه اجتماعی در نرم افزارUCINET 6.0 بررسی شد و گرافهای مورد نظر در نرم افزار Net Draw ترسیم گردید. نتایج و بحث: طبق نتایج پژوهش میزان شاخص تراکم در شبکه های سازمان های دخیل در مسائل مرتبط با آب در حد متوسط، مسائل مرتبط با معیشت نزدیک متوسط و مسائل مرتبط با الگوی کشت ضعیف می باشد. نتایج حاصل از شاخص دوسویگی نیز به طور کامل نتایج شاخص تراکم را تایید می کند به طوری که سازمان ها در مورد مسائل مرتبط با آب (نزدیک متوسط)، معیشت (ضعیف) و الگوی کشت (ضعیف) به ترتیب ارتباط متقابل بیشتر به کمتری دارند. همچنین دفتر استانی ستاد احیای دریاچه ارومیه استان آذربایجان غربی، دفتر برنامه ریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه و سازمان جهاد کشاورزی استان آذربایجان غربی سازمانهای قدرتمند هستند که دارای ارتباطات بیشتر و موقعیت مطلوبتری در شبکه می باشند. نتیجه گیری: میتوان این نتیجه را گرفت که سازمانهای مختلف دخیل در احیای دریاچه ارومیه در دو استان آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی در مورد مسائل مرتبط با منابع آب به دلیل اهمیت و ضرورت باالی آن برای سازمانها جهت احیای دریاچه باهم انسجام بهنسبت متوسطی در برنامهریزی و اجرا دارند، اما نتوانسته اند به این اندازه نسبت به مسئلههای مرتبط با معیشت روستاییان و الگوی کشت کشاورزان باهم هماهنگ و انسجام داشته باشند
{"title":"تحلیل شبکه اجتماعی سازمانهای فعال در احیای دریاچه ارومیه","authors":"سید رضا اسحاقی, یوسف حجازی, سید محمود نجاتی حسینی, عبدالمطلب رضایی","doi":"10.52547/ENVS.18.4.239","DOIUrl":"https://doi.org/10.52547/ENVS.18.4.239","url":null,"abstract":"سابقه و هدف: مجموعه عوامل با اثرات تشدیدکنندگی بر روی یکدیگر، منجر به خشکی دریاچه ارومیه گردیدهاند. جامعهای که درگیر و در تعامل با حوضه آبریز دریاچه ارومیه بودهاند به خوبی به وظایف خود عمل نکردهاند که باعث بروز تخریب محیطزیست شدهاند. هدف این مطالعه تحلیل شبکه اجتماعی سازمان های فعال در احیای دریاچه ارومیه در مورد مسائل مرتبط با آب، مسائل مرتبط با معیشت و مسائل مرتبط با الگوی کشت در استان های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی می باشد. مواد و روش ها: در این راستا با استفاده از نظرخواهی از افراد متخصص و مطلع کلیدی تعداد 40 سازمان فعال در احیای دریاچه ارومیه در استان های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی، شناسایی و ارتباطات و تعاملات بین این سازمان ها با استفاده از تحلیل شبکه اجتماعی در نرم افزارUCINET 6.0 بررسی شد و گرافهای مورد نظر در نرم افزار Net Draw ترسیم گردید. نتایج و بحث: طبق نتایج پژوهش میزان شاخص تراکم در شبکه های سازمان های دخیل در مسائل مرتبط با آب در حد متوسط، مسائل مرتبط با معیشت نزدیک متوسط و مسائل مرتبط با الگوی کشت ضعیف می باشد. نتایج حاصل از شاخص دوسویگی نیز به طور کامل نتایج شاخص تراکم را تایید می کند به طوری که سازمان ها در مورد مسائل مرتبط با آب (نزدیک متوسط)، معیشت (ضعیف) و الگوی کشت (ضعیف) به ترتیب ارتباط متقابل بیشتر به کمتری دارند. همچنین دفتر استانی ستاد احیای دریاچه ارومیه استان آذربایجان غربی، دفتر برنامه ریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه و سازمان جهاد کشاورزی استان آذربایجان غربی سازمانهای قدرتمند هستند که دارای ارتباطات بیشتر و موقعیت مطلوبتری در شبکه می باشند. نتیجه گیری: میتوان این نتیجه را گرفت که سازمانهای مختلف دخیل در احیای دریاچه ارومیه در دو استان آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی در مورد مسائل مرتبط با منابع آب به دلیل اهمیت و ضرورت باالی آن برای سازمانها جهت احیای دریاچه باهم انسجام بهنسبت متوسطی در برنامهریزی و اجرا دارند، اما نتوانسته اند به این اندازه نسبت به مسئلههای مرتبط با معیشت روستاییان و الگوی کشت کشاورزان باهم هماهنگ و انسجام داشته باشند","PeriodicalId":11919,"journal":{"name":"Environmental Sciences","volume":"6 1","pages":""},"PeriodicalIF":0.0,"publicationDate":"2020-12-21","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"75838850","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":0,"RegionCategory":"","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
سابقه و هدف: محدوده مورد مطالعه دشت ساری - نکاء میباشد که اکثر مردم آن به فعالیتهای کشاورزی میپردازند. شرکت پخش فرآوردههای نفتی ساری با تعداد 18 مخزن در جنوب این دشت قرار دارد. با توجه به قدمت این تأسیسات احتمال نشت ترکیبات نفتی وجود دارد. در این تحقیق امکان نشت و انتقال هیدروکربنهای محلول در آبخوان ساری بررسی شده است. مواد و روش ها: ابتدا مدل مفهومی دشت بر اساس دادههای زمینشناسی، جغرافیایی و هیدرولوژیکی ساخته شده و سپس با استفاده از برنامه MODFLOWمدل عددی جریان آب زیرزمینی آبخوان طراحی گشت. در حالت پایدار از نقشه ایزوپتانسیل مرداد ماه 1383 استفاده شد و بر اساس آن نقشه توزیع هدایت هیدرولیکی تهیه گردید. در حالت ناپایدار مدل برای 12 ماه بعد از مرداد 1383 کالیبره شد. نتایج میدان سرعت حاصل از مدل جریان آب زیرزمینی به عنوان ورودی مدل انتقال آلودگی در نرم افزار MT3DMSاستفاده گردید. سپس مدل برای TPH (Total Petroleum Hydrocarbon)که غلظت آنها در یک بازه زمانی14 ساله اندازهگیری شده بود اجرا گردید. با در نظر گرفتن فرآیندهای همرفت، پراکنش هیدرودینامیکی و جذب در روند پاکسازی طبیعی TPH، مدل انتقال واسنجی و نرخ جذب برآورد گردید. به منظور پیشبینی پتانسیل پاکسازی طبیعی آبخوان در سالهای آتی، مدل با نرخ جذب بدست آمده اجرا گردید. در نهایت نمودار تغییرات غلظت TPHتا رسیدن به غلظت استاندارد مجاز نسبت به زمان رسم شد و معادله مربوط به آن تعیین گردید. این معادله میتواند ابزار سادهای برای پیشبینی تغییرات طبیعی غلظت ترکیبات نفتی با زمان در دست کارشناسان باشد. نتایج و بحث: بر اساس معادله پاکسازی، مدت زمان لازم برای پاکسازی آلودگی حاصل از نشت آلایندهی نفتی با غلظت اولیه 10 میلیگرم در لیتر در آبخوان ساری تقریبا معادل 62 سال تعیین گشت و در صورتی که در سالهای آتی هیچ تزریق آلاینده نفتی در آبخوان صورت نگیرد در سال 1436 هاله آلودگی به طور طبیعی توسط آبخوان پاکسازی خواهد شد. بر اساس پارامترهای واسنجی شده مدل انتقال آلودگی، فاکتور تأخیر در آبخوان ساری معادل 1.57 محاسبه گردید.همچنین با مدل طراحی شده میتوان هر سناریو تزریق و تخلیه آلاینده را شبیهسازی نمود. بهمنظور پیشبینی سرنوشت TPH در سالهای آتی با شرایط تزریق پیوسته آلاینده نفتی به آبخوان، غلظت TPH اندازهگیری شده در اسفند ماه 1388 به عنوان غلظت اولیه مدل انتقال آلودگی در نظر گرفته شد. سپس تزریق پیوسته آلاینده نفتی به آبخوان با غلظت ثابت 10 میلی گرم در لیتر در بازههای زمانی 10، 20، 30، 40 و 60 ساله به مدل اعمال شد و در نهایت مدل آلودگی با در نظر گرفتن این شرایط و نرخ جذب به دست آمده در مرحله واسنجی اجرا گردید و انتشار هاله آلودگی در این بازههای زمانی با فرض ماندگار بودن شرایط هیدرولیکی در آبخوان پیشبینی شد. همچنینمدل آلودگی با اعمال سه سناریوی افزایش غلظت تزریق تا20000 میلی گرم در متر مکعب در منبع، کاهش 30 در صدی نرخ پمپاژ چاههای اطراف سایت و افزایش 30 درصدی سطح آب رودخانه تجن نیز اجرا گردید.هر کدام از این شرایط باعث ایجاد تغییر در غلظت آلاینده و گسترش هاله آلودگی گشت. نتیجه گیری: در صورتی که در سالهای آتی به دلیل استهلاک تأسیسات نفتی در سایت انبار نفت ساری، نشت و تزریق پیوسته آلاینده به درون آبخوان صورت بگیرد، توسعه هاله آلودگی نفتی در آبخوان مورد مطالعه با گذشت زمان افزایش مییابد اما میتوان با اجرای پروژههایی نظیر پمپاژ و استحصال آبخوانمانع گسترش آن شد.
{"title":"ارزیابی آسیبپذیری منابع آب زیرزمینی توسط آلایندههای صنعتی انبار نفت ساری","authors":"محمدمهدی رحمانی, طاهره آذری","doi":"10.52547/ENVS.18.4.55","DOIUrl":"https://doi.org/10.52547/ENVS.18.4.55","url":null,"abstract":"سابقه و هدف: محدوده مورد مطالعه دشت ساری - نکاء میباشد که اکثر مردم آن به فعالیتهای کشاورزی میپردازند. شرکت پخش فرآوردههای نفتی ساری با تعداد 18 مخزن در جنوب این دشت قرار دارد. با توجه به قدمت این تأسیسات احتمال نشت ترکیبات نفتی وجود دارد. در این تحقیق امکان نشت و انتقال هیدروکربنهای محلول در آبخوان ساری بررسی شده است. مواد و روش ها: ابتدا مدل مفهومی دشت بر اساس دادههای زمینشناسی، جغرافیایی و هیدرولوژیکی ساخته شده و سپس با استفاده از برنامه MODFLOWمدل عددی جریان آب زیرزمینی آبخوان طراحی گشت. در حالت پایدار از نقشه ایزوپتانسیل مرداد ماه 1383 استفاده شد و بر اساس آن نقشه توزیع هدایت هیدرولیکی تهیه گردید. در حالت ناپایدار مدل برای 12 ماه بعد از مرداد 1383 کالیبره شد. نتایج میدان سرعت حاصل از مدل جریان آب زیرزمینی به عنوان ورودی مدل انتقال آلودگی در نرم افزار MT3DMSاستفاده گردید. سپس مدل برای TPH (Total Petroleum Hydrocarbon)که غلظت آنها در یک بازه زمانی14 ساله اندازهگیری شده بود اجرا گردید. با در نظر گرفتن فرآیندهای همرفت، پراکنش هیدرودینامیکی و جذب در روند پاکسازی طبیعی TPH، مدل انتقال واسنجی و نرخ جذب برآورد گردید. به منظور پیشبینی پتانسیل پاکسازی طبیعی آبخوان در سالهای آتی، مدل با نرخ جذب بدست آمده اجرا گردید. در نهایت نمودار تغییرات غلظت TPHتا رسیدن به غلظت استاندارد مجاز نسبت به زمان رسم شد و معادله مربوط به آن تعیین گردید. این معادله میتواند ابزار سادهای برای پیشبینی تغییرات طبیعی غلظت ترکیبات نفتی با زمان در دست کارشناسان باشد. نتایج و بحث: بر اساس معادله پاکسازی، مدت زمان لازم برای پاکسازی آلودگی حاصل از نشت آلایندهی نفتی با غلظت اولیه 10 میلیگرم در لیتر در آبخوان ساری تقریبا معادل 62 سال تعیین گشت و در صورتی که در سالهای آتی هیچ تزریق آلاینده نفتی در آبخوان صورت نگیرد در سال 1436 هاله آلودگی به طور طبیعی توسط آبخوان پاکسازی خواهد شد. بر اساس پارامترهای واسنجی شده مدل انتقال آلودگی، فاکتور تأخیر در آبخوان ساری معادل 1.57 محاسبه گردید.همچنین با مدل طراحی شده میتوان هر سناریو تزریق و تخلیه آلاینده را شبیهسازی نمود. بهمنظور پیشبینی سرنوشت TPH در سالهای آتی با شرایط تزریق پیوسته آلاینده نفتی به آبخوان، غلظت TPH اندازهگیری شده در اسفند ماه 1388 به عنوان غلظت اولیه مدل انتقال آلودگی در نظر گرفته شد. سپس تزریق پیوسته آلاینده نفتی به آبخوان با غلظت ثابت 10 میلی گرم در لیتر در بازههای زمانی 10، 20، 30، 40 و 60 ساله به مدل اعمال شد و در نهایت مدل آلودگی با در نظر گرفتن این شرایط و نرخ جذب به دست آمده در مرحله واسنجی اجرا گردید و انتشار هاله آلودگی در این بازههای زمانی با فرض ماندگار بودن شرایط هیدرولیکی در آبخوان پیشبینی شد. همچنینمدل آلودگی با اعمال سه سناریوی افزایش غلظت تزریق تا20000 میلی گرم در متر مکعب در منبع، کاهش 30 در صدی نرخ پمپاژ چاههای اطراف سایت و افزایش 30 درصدی سطح آب رودخانه تجن نیز اجرا گردید.هر کدام از این شرایط باعث ایجاد تغییر در غلظت آلاینده و گسترش هاله آلودگی گشت. نتیجه گیری: در صورتی که در سالهای آتی به دلیل استهلاک تأسیسات نفتی در سایت انبار نفت ساری، نشت و تزریق پیوسته آلاینده به درون آبخوان صورت بگیرد، توسعه هاله آلودگی نفتی در آبخوان مورد مطالعه با گذشت زمان افزایش مییابد اما میتوان با اجرای پروژههایی نظیر پمپاژ و استحصال آبخوانمانع گسترش آن شد.","PeriodicalId":11919,"journal":{"name":"Environmental Sciences","volume":"36 1","pages":""},"PeriodicalIF":0.0,"publicationDate":"2020-12-21","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"84358812","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":0,"RegionCategory":"","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
سابقه و هدف: پدیده روستاگزینی یا روستاگریزی اتفاقی است که امروزه زندگی اجتماعی- زیستی شهر و روستا را تحت تاثیر قرار داده است. هدف اصلی طرحهای توسعه روستایی، افزایش قابلیت روستازیستی است. ولی اگر طرحی اجرا نشود یا نتایج مفیدی نداشته باشد، احتمال مهاجرت روستائیان به شهر افزایش مییابد. از اینرو، روستاگریزی باعث مشکلاتی در شهرزیستی بویژه از طریق حاشیه نشینی و تقابل فرهنگی میشود. حال سوال اینجاست که برای روستازیستی پایدار، چه عواملی دخیل هستند؟ با بررسی مطالعات صورت گرفته، روستازیستی بیشتر متاثر از مولفههای اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی، مشارکت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، رفاهی، و محیطی است. در این راستا، این پژوهش به میزان تاثیرگذاری این عوامل بر روستا و شرایط زندگی در آن میپردازد و هدف آن، شناخت عوامل موثر بر پایداری پدیده روستازیستی است. مواد و روشها: به منظور بررسی پدیده روستازیستی پایدار، روستاهای حوضه آبخیز شهرستان تربتجام به عنوان پایلوت آماری انتخاب شدند. این پژوهش براساس نوع دادههای جمعآوری و تحلیل شده، تحقیقی کمی، و از لحاظ نوع برخورد با مسئله، مطالعهای میدانی است. با توجه به جامعه مورد مطالعه (2683 نفر جمعیت و 560 خانوار) و به کمک فرمول کوکران، تعداد 228 خانوار به عنوان حجم نمونه تعیین شدند. در مرحله بعد، به روش سیستماتیک تصادفی، نمونهها مشخص و مورد آماربرداری و پرسشگری قرار گرفتند. نتایج و بحث: یافتهها نشان میدهند که شرایط روستازیستی به صورت پایا و پایدار صورت نمیگیرد زیرا چالشهای اجتماعی-زیستی فراوانی وجود دارند. طبق نتایج، مولفههای اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی، مشارکت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، رفاهی، و محیطی، با نسبتهای مختلف، رویکرد روستاگزینی یا روستاگریزی را تحمیل میکنند. در این پژوهش ضریب تاثیرگذاری مولفهها در روستازیستی به ترتیب از زیاد به کم، اعتماد اجتماعی، فرهنگی، رفاهی، محیطی، انسجام اجتماعی، اقتصادی و مشارکت اجتماعی به دست آمده است. به عنوان نمونه، یکی از عوامل موثر بر کیفیت زندگی مردم در روستا نوع ارتباط آنها با دیگر افراد روستا و وابستگیهای اجتماعیشان است. براساس نتایج این پژوهش، اعتماد اجتماعی، که بر همکاری و همیاری بین مردم تاکید دارد، به عنوان مهمترین مولفه موثر بر روستازیستی پایدار شناخته شد. بنابراین میتوان با افزایش اعتماد میان مردم، مشارکت و نظر مثبت آنها را جلب نمود. بعلاوه، به علت همکاری آنها، میزان موفقیت طرحها افزایش یافته و هزینههای توسعه روستایی کاهش مییابد. از سوی دیگر، مشارکت در امور اجتماعی نوعی تعهد و قبول مسئولیت فردی و اجتماعی است که باعث افزایش اعتماد اجتماعی میگردد و همه افراد ناگزیر به پذیرش آن هستند بهگونهای که در آن افراد به خاطر منافع گروهی از منافع شخصی دست میکشند. در واقع در آن، افراد به سطحی از درک رسیدهاند که منافع کل را به خرد ترجیح میدهند. ولی این منطقه از پایینترین میزان مشارکت برخوردار است. در نتیجه، پدیده روستازیستی نمیتواند پایدار باشد. نتیجه گیری: اعتماد اجتماعی و همچنین وجود مشارکت در بین افراد ساکن روستا، از شرایط مهم توسعه روستایی هستند. میتوان از طریق آموزش و آگاهی به مردم در مورد واقعیت و مبنای اعتماد اجتماعی و نیز شیوههای مشارکت و پیامدهای آن، فراهمسازی فضای باز برای انتقاد و تصمیمگیری و تفویض اختیار، و همچنین تشویق فعالیتهای گروهی، دلبستگی و تعلق خاطر اجتماعی-زیستی را در میان مردم افزایش داد. به هر حال، در یک دید کلی میتوان تاکید نمود که
{"title":"روستازیستی پایدار در حوضه آبخیز بخش موسیآباد شهرستان تربت جام","authors":"امیر مرادی, مهدی کلاهی","doi":"10.52547/ENVS.18.4.183","DOIUrl":"https://doi.org/10.52547/ENVS.18.4.183","url":null,"abstract":"سابقه و هدف: پدیده روستاگزینی یا روستاگریزی اتفاقی است که امروزه زندگی اجتماعی- زیستی شهر و روستا را تحت تاثیر قرار داده است. هدف اصلی طرحهای توسعه روستایی، افزایش قابلیت روستازیستی است. ولی اگر طرحی اجرا نشود یا نتایج مفیدی نداشته باشد، احتمال مهاجرت روستائیان به شهر افزایش مییابد. از اینرو، روستاگریزی باعث مشکلاتی در شهرزیستی بویژه از طریق حاشیه نشینی و تقابل فرهنگی میشود. حال سوال اینجاست که برای روستازیستی پایدار، چه عواملی دخیل هستند؟ با بررسی مطالعات صورت گرفته، روستازیستی بیشتر متاثر از مولفههای اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی، مشارکت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، رفاهی، و محیطی است. در این راستا، این پژوهش به میزان تاثیرگذاری این عوامل بر روستا و شرایط زندگی در آن میپردازد و هدف آن، شناخت عوامل موثر بر پایداری پدیده روستازیستی است. مواد و روشها: به منظور بررسی پدیده روستازیستی پایدار، روستاهای حوضه آبخیز شهرستان تربتجام به عنوان پایلوت آماری انتخاب شدند. این پژوهش براساس نوع دادههای جمعآوری و تحلیل شده، تحقیقی کمی، و از لحاظ نوع برخورد با مسئله، مطالعهای میدانی است. با توجه به جامعه مورد مطالعه (2683 نفر جمعیت و 560 خانوار) و به کمک فرمول کوکران، تعداد 228 خانوار به عنوان حجم نمونه تعیین شدند. در مرحله بعد، به روش سیستماتیک تصادفی، نمونهها مشخص و مورد آماربرداری و پرسشگری قرار گرفتند. نتایج و بحث: یافتهها نشان میدهند که شرایط روستازیستی به صورت پایا و پایدار صورت نمیگیرد زیرا چالشهای اجتماعی-زیستی فراوانی وجود دارند. طبق نتایج، مولفههای اعتماد اجتماعی، انسجام اجتماعی، مشارکت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، رفاهی، و محیطی، با نسبتهای مختلف، رویکرد روستاگزینی یا روستاگریزی را تحمیل میکنند. در این پژوهش ضریب تاثیرگذاری مولفهها در روستازیستی به ترتیب از زیاد به کم، اعتماد اجتماعی، فرهنگی، رفاهی، محیطی، انسجام اجتماعی، اقتصادی و مشارکت اجتماعی به دست آمده است. به عنوان نمونه، یکی از عوامل موثر بر کیفیت زندگی مردم در روستا نوع ارتباط آنها با دیگر افراد روستا و وابستگیهای اجتماعیشان است. براساس نتایج این پژوهش، اعتماد اجتماعی، که بر همکاری و همیاری بین مردم تاکید دارد، به عنوان مهمترین مولفه موثر بر روستازیستی پایدار شناخته شد. بنابراین میتوان با افزایش اعتماد میان مردم، مشارکت و نظر مثبت آنها را جلب نمود. بعلاوه، به علت همکاری آنها، میزان موفقیت طرحها افزایش یافته و هزینههای توسعه روستایی کاهش مییابد. از سوی دیگر، مشارکت در امور اجتماعی نوعی تعهد و قبول مسئولیت فردی و اجتماعی است که باعث افزایش اعتماد اجتماعی میگردد و همه افراد ناگزیر به پذیرش آن هستند بهگونهای که در آن افراد به خاطر منافع گروهی از منافع شخصی دست میکشند. در واقع در آن، افراد به سطحی از درک رسیدهاند که منافع کل را به خرد ترجیح میدهند. ولی این منطقه از پایینترین میزان مشارکت برخوردار است. در نتیجه، پدیده روستازیستی نمیتواند پایدار باشد. نتیجه گیری: اعتماد اجتماعی و همچنین وجود مشارکت در بین افراد ساکن روستا، از شرایط مهم توسعه روستایی هستند. میتوان از طریق آموزش و آگاهی به مردم در مورد واقعیت و مبنای اعتماد اجتماعی و نیز شیوههای مشارکت و پیامدهای آن، فراهمسازی فضای باز برای انتقاد و تصمیمگیری و تفویض اختیار، و همچنین تشویق فعالیتهای گروهی، دلبستگی و تعلق خاطر اجتماعی-زیستی را در میان مردم افزایش داد. به هر حال، در یک دید کلی میتوان تاکید نمود که ","PeriodicalId":11919,"journal":{"name":"Environmental Sciences","volume":"26 1","pages":""},"PeriodicalIF":0.0,"publicationDate":"2020-12-21","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"90786714","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":0,"RegionCategory":"","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
سابقه و هدف: اجرای یک پروژه سیلاب زنی نیاز اساسی به مطالعات زمینشناسی دارد. این درک نیاز به شناخت فاکتورهای زمینشناسی محیط رسوبی، فرایندهای دیاژنتیکی و رفتار گسلهای مخزنی دارد تا درک مناسبی از خصوصیات سنگ/ آب/ نفت بدست آید. در این مطالعه به دلیل آبی شدن زود هنگام بعضی از چاههای تولیدی غرب میدان اهواز و همچنین کاهش فشار مخزنی این ناحیه، تصمیم به انجام عملیات سیلاب زنی گرفته شد که تاکنون چنین عملیاتی در ایران بصورت عملی انجام نشده است. مواد و روش: لذا جهت مطالعه زمینشناسی مخزن ایلام اهواز چاه ۱۱۶ از دیدگاه دیاژنز، تغییرات رخسارهای و تکتونیک توسط ابزارهای میکروسکوپ پلاریزان، میکروسکوپ الکترونی، اطلاعات حاصل از دادههای مغزه، ارزیابی پتروفیزیکی و مدل مخزنی بررسی گردید. نتایج و بحث: از دیدگاه رسوبشناسی، زون C1 مخزن ایلام اهواز از اجزای موجودات میکروسکوپی همی پلاژیک غالبا اولیگوستژینیده در محیط رسوبی دریای باز تشکیل شده است. چنین رخسارهای که متشکل از گل آهکی میکریتی است، ذاتا باید تخلخل نداشته باشد. اما فرایند دیاژنز متئوریکی قبل از سنگ شدگی باعث افزایش کیفیت مخزنی آن گردیده است. بنحوی که در گستره مخزن شاهد ایجاد مخزنی از نوع آهک گل سفید (chalky) با تخلخل از ۵ تا ۲۷ درصد (در ناحیه غربی مخزن از ۱۵ تا ۲۷ درصد تخلخل) و تراوایی کلینکنبرگ ۱ تا ۱۰ میلی دارسی و گاها ۱۰۰ میلی دارسی شده است. همچنین شرایط ایجاد گلوگاههای خلل و فرجی از ۲۰ تا غالبا چند دهم میکرون را نیز فراهم نموده است. اما دلیل توسعه دیاژنز متئوریکی متفاوت در گستره مخزن را باید در حوادث تکتونیکی زاگرس در دوران کرتاسه دنبال کرد. در دوران کرتاسه گسلهای پی سنگی کششی دوران مزوزوئیک فعالیت مجدد کرده و بر جغرافیای گذشته حوضه تاثیر میگذارند. بنحوی که که در امتداد این گسلهای شمالی-جنوبی در زون C1 مخزن ایلام اهواز شاهد تفاوت در فرایندهای دیاژنزی ناحیه غربی و نواحی دیگر مخزن هستیم. این تفاوت فرایندهای دیاژنزی کمی قبل از سنگ شدگی رسوب اتفاق افتاده است. نتیجه گیری: تاثیر مناسب فاکتورهای زمینشناسی (رخساره، دیازنز و تکتونیک) شرایطی ایده آلی را برای سیلاب زنی مخزن فراهم کرده است.
{"title":"فاکتورهای موثر زمین شناسی (رخساره، دیاژنز و تکتونیک) در ویژگی های مخزنی زون C1 مخزن ایلام میدان اهواز","authors":"مهدی خشنودکیا, محمدحسین آدابی, محبوبه حسینی برزی","doi":"10.52547/ENVS.18.4.219","DOIUrl":"https://doi.org/10.52547/ENVS.18.4.219","url":null,"abstract":"سابقه و هدف: اجرای یک پروژه سیلاب زنی نیاز اساسی به مطالعات زمینشناسی دارد. این درک نیاز به شناخت فاکتورهای زمینشناسی محیط رسوبی، فرایندهای دیاژنتیکی و رفتار گسلهای مخزنی دارد تا درک مناسبی از خصوصیات سنگ/ آب/ نفت بدست آید. در این مطالعه به دلیل آبی شدن زود هنگام بعضی از چاههای تولیدی غرب میدان اهواز و همچنین کاهش فشار مخزنی این ناحیه، تصمیم به انجام عملیات سیلاب زنی گرفته شد که تاکنون چنین عملیاتی در ایران بصورت عملی انجام نشده است. مواد و روش: لذا جهت مطالعه زمینشناسی مخزن ایلام اهواز چاه ۱۱۶ از دیدگاه دیاژنز، تغییرات رخسارهای و تکتونیک توسط ابزارهای میکروسکوپ پلاریزان، میکروسکوپ الکترونی، اطلاعات حاصل از دادههای مغزه، ارزیابی پتروفیزیکی و مدل مخزنی بررسی گردید. نتایج و بحث: از دیدگاه رسوبشناسی، زون C1 مخزن ایلام اهواز از اجزای موجودات میکروسکوپی همی پلاژیک غالبا اولیگوستژینیده در محیط رسوبی دریای باز تشکیل شده است. چنین رخسارهای که متشکل از گل آهکی میکریتی است، ذاتا باید تخلخل نداشته باشد. اما فرایند دیاژنز متئوریکی قبل از سنگ شدگی باعث افزایش کیفیت مخزنی آن گردیده است. بنحوی که در گستره مخزن شاهد ایجاد مخزنی از نوع آهک گل سفید (chalky) با تخلخل از ۵ تا ۲۷ درصد (در ناحیه غربی مخزن از ۱۵ تا ۲۷ درصد تخلخل) و تراوایی کلینکنبرگ ۱ تا ۱۰ میلی دارسی و گاها ۱۰۰ میلی دارسی شده است. همچنین شرایط ایجاد گلوگاههای خلل و فرجی از ۲۰ تا غالبا چند دهم میکرون را نیز فراهم نموده است. اما دلیل توسعه دیاژنز متئوریکی متفاوت در گستره مخزن را باید در حوادث تکتونیکی زاگرس در دوران کرتاسه دنبال کرد. در دوران کرتاسه گسلهای پی سنگی کششی دوران مزوزوئیک فعالیت مجدد کرده و بر جغرافیای گذشته حوضه تاثیر میگذارند. بنحوی که که در امتداد این گسلهای شمالی-جنوبی در زون C1 مخزن ایلام اهواز شاهد تفاوت در فرایندهای دیاژنزی ناحیه غربی و نواحی دیگر مخزن هستیم. این تفاوت فرایندهای دیاژنزی کمی قبل از سنگ شدگی رسوب اتفاق افتاده است. نتیجه گیری: تاثیر مناسب فاکتورهای زمینشناسی (رخساره، دیازنز و تکتونیک) شرایطی ایده آلی را برای سیلاب زنی مخزن فراهم کرده است.","PeriodicalId":11919,"journal":{"name":"Environmental Sciences","volume":"9 1","pages":""},"PeriodicalIF":0.0,"publicationDate":"2020-12-21","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"85417182","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":0,"RegionCategory":"","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}