Pub Date : 2021-02-19DOI: 10.22059/JVR.2019.273836.2888
فرزانه خورشیدی, محمد امیر کریمی ترشیزی, حامد احمدی, هما آراک, ناهید مژگانی
زمینۀ مطالعه: آفلاتوکسینها معمولا در شرایط ذخیره اقلام غذایی تولید میشود و پس از تشکیل، از بین بردن آنها دشوار است. رایجترین راهبرد مقابله با این سموم استفاده از جاذب میباشد. هدف: مقایسه کارایی جاذبهای سموم قارچی با پروبیوتیک از نظر کاهش اثرات آفلاتوکسین در جوجههای گوشتی. روشکار: تعداد 240 قطعه جوجه گوشتی به مدت 1 روزه مطالعه شدند. گروههای آزمایشی عبارت بودند از: 1. شاهد منفی (بدون آفلاتوکسین و افزودنی) 2. شاهد مثبت (500 میکروگرم/کیلوگرم آفلاتوکسین)، 3. آفلاتوکسین + پروبیوتیک 4. آفلاتوکسین+ پلیمر 5. آفلاتوکسین+ توکسینبایندر. در طی آزمایش عملکرد تولید و در پایان آزمایش فراسنجههای بیوشیمایی و ایمنی در نمونه خون و شاخصهای مربوط به ارزیابی درشتنی بررسی شدند. نتایج: آفلاتوکسین مصرف خوراک در 10 روز ابتدایی آزمایش را کاهش داد (05/0>p ). افزایش وزن بدن 10-1 روزگی تحت تأثیر آفلاتوکسین کاهش یافت و تنها در گروه توکسین بایندر به سطح گروه شاهد منفی ارتقاء یافت (05/0>p ). در گروههای پروبیوتیک و توکسینبایندر افزایش وزن بدن در 24-11 روزگی و کل آزمایش نسبت به گروه شاهد مثبت افزایش یافت (05/0>p ). تیمارها بر ضریب تبدیل غذایی اثر نداشتند. گروه شاهد مثبت در مقایسه با شاهد منفی کاهش معنیدار در میزان پروتئینتام، آلبومین، فسفر، منیزیم و روی سرم داشت (05/0>p ). پروبیوتیک توانست اثرات زیانآور آفلاتوکسین بر آلبومین سرم را جبران نماید (05/0>p ). پلیمر توانست اثر آفلاتوکسین بر کاهش سطح اسید اوریک سرم را جبران نماید (05/0>p ). سطح منیزیم و روی سرم در گروههای دریافت کننده پروبیوتیک و پلیمر در قیاس با گروه شاهد مثبت افزایش یافت (05/0>p ). افزودنیها در مقایسه با شاهد مثبت سطح فعالیت آنزیم لاکتات دهیدروژناز را افزایش دادند (05/0>p ). افزودنیها طول درشتنی را در مقایسه با شاهد مثبت افزایش دادند (01/0>p ). گروههای دریافت کننده پروبیوتیک و یا پلیمر وزن استخوان درشتنی بالاتری نسبت به گروه شاهد مثبت داشتند (01/0>p ). بالاترین استحکام استخوان در گروه پروبیوتیک مشاهده شد که با گروههای شاهد تفاوت معنیداری داشت. کاهش پادتن علیه گلبول قرمز گوسفند توسط همه افزودنیها در برابر شاهد مثبت افزایش یافت (01/0>p ). نتیجهگیری نهایی: افزودنیها به طور نسبی برخی عوارض آفلاتوکسین را کاهش دادند، وسعت تأثیر مشاهده شده بر شاخصهای عملکردی، ایمنی، اسکلتی و بیوشیمیایی سرم به ترتیب مربوط به پروبیوتیک، پلیمر منقوش و توکسینبایندر بود.
{"title":"کارایی پروبیوتیک و جاذبهای سموم (آلی و معدنی) در کاهش اثرات آفلاتوکسین بر عملکرد رشد، تغییرات بیوشیمیایی سرم خون و خصوصیات استخوان درشتنی جوجههای گوشتی","authors":"فرزانه خورشیدی, محمد امیر کریمی ترشیزی, حامد احمدی, هما آراک, ناهید مژگانی","doi":"10.22059/JVR.2019.273836.2888","DOIUrl":"https://doi.org/10.22059/JVR.2019.273836.2888","url":null,"abstract":"زمینۀ مطالعه: آفلاتوکسینها معمولا در شرایط ذخیره اقلام غذایی تولید میشود و پس از تشکیل، از بین بردن آنها دشوار است. رایجترین راهبرد مقابله با این سموم استفاده از جاذب میباشد. هدف: مقایسه کارایی جاذبهای سموم قارچی با پروبیوتیک از نظر کاهش اثرات آفلاتوکسین در جوجههای گوشتی. روشکار: تعداد 240 قطعه جوجه گوشتی به مدت 1 روزه مطالعه شدند. گروههای آزمایشی عبارت بودند از: 1. شاهد منفی (بدون آفلاتوکسین و افزودنی) 2. شاهد مثبت (500 میکروگرم/کیلوگرم آفلاتوکسین)، 3. آفلاتوکسین + پروبیوتیک 4. آفلاتوکسین+ پلیمر 5. آفلاتوکسین+ توکسینبایندر. در طی آزمایش عملکرد تولید و در پایان آزمایش فراسنجههای بیوشیمایی و ایمنی در نمونه خون و شاخصهای مربوط به ارزیابی درشتنی بررسی شدند. نتایج: آفلاتوکسین مصرف خوراک در 10 روز ابتدایی آزمایش را کاهش داد (05/0>p ). افزایش وزن بدن 10-1 روزگی تحت تأثیر آفلاتوکسین کاهش یافت و تنها در گروه توکسین بایندر به سطح گروه شاهد منفی ارتقاء یافت (05/0>p ). در گروههای پروبیوتیک و توکسینبایندر افزایش وزن بدن در 24-11 روزگی و کل آزمایش نسبت به گروه شاهد مثبت افزایش یافت (05/0>p ). تیمارها بر ضریب تبدیل غذایی اثر نداشتند. گروه شاهد مثبت در مقایسه با شاهد منفی کاهش معنیدار در میزان پروتئینتام، آلبومین، فسفر، منیزیم و روی سرم داشت (05/0>p ). پروبیوتیک توانست اثرات زیانآور آفلاتوکسین بر آلبومین سرم را جبران نماید (05/0>p ). پلیمر توانست اثر آفلاتوکسین بر کاهش سطح اسید اوریک سرم را جبران نماید (05/0>p ). سطح منیزیم و روی سرم در گروههای دریافت کننده پروبیوتیک و پلیمر در قیاس با گروه شاهد مثبت افزایش یافت (05/0>p ). افزودنیها در مقایسه با شاهد مثبت سطح فعالیت آنزیم لاکتات دهیدروژناز را افزایش دادند (05/0>p ). افزودنیها طول درشتنی را در مقایسه با شاهد مثبت افزایش دادند (01/0>p ). گروههای دریافت کننده پروبیوتیک و یا پلیمر وزن استخوان درشتنی بالاتری نسبت به گروه شاهد مثبت داشتند (01/0>p ). بالاترین استحکام استخوان در گروه پروبیوتیک مشاهده شد که با گروههای شاهد تفاوت معنیداری داشت. کاهش پادتن علیه گلبول قرمز گوسفند توسط همه افزودنیها در برابر شاهد مثبت افزایش یافت (01/0>p ). نتیجهگیری نهایی: افزودنیها به طور نسبی برخی عوارض آفلاتوکسین را کاهش دادند، وسعت تأثیر مشاهده شده بر شاخصهای عملکردی، ایمنی، اسکلتی و بیوشیمیایی سرم به ترتیب مربوط به پروبیوتیک، پلیمر منقوش و توکسینبایندر بود.","PeriodicalId":54685,"journal":{"name":"Onderstepoort Journal of Veterinary Research","volume":"188 1","pages":"431-441"},"PeriodicalIF":2.7,"publicationDate":"2021-02-19","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"79740764","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":3,"RegionCategory":"农林科学","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
Pub Date : 2021-02-19DOI: 10.22059/JVR.2020.250664.2754
مرسده سادات حسین بروجردی, محمد مهدی دهقان, فریدون صابری افشار, کیوان مجیدزاده اردبیلی, سید حسین مرجانمهر, آرتیمیس یحیایی, معصومه جباری فخر
زمینۀ مطالعه:ترمیم تاندونمیتواند نیازمند مجموعهای از مداخلههای درمانی نظیر ایجاد شرایط خاص فیزیکی، استفاده از روشهای مهندسی بافت، استفاده از فاکتورهای رشد و نیز تحریکهای مکانیکی باشد. بررسیهای گذشته نشان داده که استفاده از پلاسمای غنی از پلاکت در ترمیم تاندون مؤثر بودهاست. هدف:هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر تمایزدهندگی ترشحات لخته PRP بر سلولهای بنیادی مزانشیمال اخذ شده از مغز استخوان خرگوش میباشد. روشکار:سلولهای بنیادی مزانشیمی از مغز استخوان 10 سر خرگوش سفید نژاد نیوزیلندی اخذ شده و مورد بررسیهای فلوسایتومتری و مورفولوژیک قرار گرفتند. سپس این سلولها با استفاده از PRCR تحت درمان قرارگرفته و از نظر ظاهری و نیز مارکرهای معرف تنوسیتها با استفاده از روش Real-Time PCR بررسی شدند. نتایج: بررسی اختلاف بیان ژنهای Scx، Tnmd، کلاژن تیپ I و تناسین C در سلولهای تمایز یافتهدر مقایسه با سلولهای بنیادی نشان داد که میزان بیان همهی آنها به صورت معنیداری پس از درمان سلولها با PRCR افزایش یافته است. نتیجهگیری نهایی:تحت درمان قرار دادن سلولهای بنیادی با PRCR باعث بیان شدن ژنهای مربوط به تاندون و تمایز سلولهای بنیادی به تنوسیتها میشود.
{"title":"ارزیابی اثرات پلاسمای غنی از پلاکت بر تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان به سلولهای تاندونی (تنوسیت) در خرگوش","authors":"مرسده سادات حسین بروجردی, محمد مهدی دهقان, فریدون صابری افشار, کیوان مجیدزاده اردبیلی, سید حسین مرجانمهر, آرتیمیس یحیایی, معصومه جباری فخر","doi":"10.22059/JVR.2020.250664.2754","DOIUrl":"https://doi.org/10.22059/JVR.2020.250664.2754","url":null,"abstract":"زمینۀ مطالعه:ترمیم تاندونمیتواند نیازمند مجموعهای از مداخلههای درمانی نظیر ایجاد شرایط خاص فیزیکی، استفاده از روشهای مهندسی بافت، استفاده از فاکتورهای رشد و نیز تحریکهای مکانیکی باشد. بررسیهای گذشته نشان داده که استفاده از پلاسمای غنی از پلاکت در ترمیم تاندون مؤثر بودهاست. هدف:هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر تمایزدهندگی ترشحات لخته PRP بر سلولهای بنیادی مزانشیمال اخذ شده از مغز استخوان خرگوش میباشد. روشکار:سلولهای بنیادی مزانشیمی از مغز استخوان 10 سر خرگوش سفید نژاد نیوزیلندی اخذ شده و مورد بررسیهای فلوسایتومتری و مورفولوژیک قرار گرفتند. سپس این سلولها با استفاده از PRCR تحت درمان قرارگرفته و از نظر ظاهری و نیز مارکرهای معرف تنوسیتها با استفاده از روش Real-Time PCR بررسی شدند. نتایج: بررسی اختلاف بیان ژنهای Scx، Tnmd، کلاژن تیپ I و تناسین C در سلولهای تمایز یافتهدر مقایسه با سلولهای بنیادی نشان داد که میزان بیان همهی آنها به صورت معنیداری پس از درمان سلولها با PRCR افزایش یافته است. نتیجهگیری نهایی:تحت درمان قرار دادن سلولهای بنیادی با PRCR باعث بیان شدن ژنهای مربوط به تاندون و تمایز سلولهای بنیادی به تنوسیتها میشود.","PeriodicalId":54685,"journal":{"name":"Onderstepoort Journal of Veterinary Research","volume":"2 1","pages":"498-508"},"PeriodicalIF":2.7,"publicationDate":"2021-02-19","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"87359108","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":3,"RegionCategory":"农林科学","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
Pub Date : 2021-02-19DOI: 10.22059/JVR.2020.291512.2983
نوشین نظام دوست, محمد حیدرپور, مسعود رجبیون, پژمان میرشکرایی, بابک خرمیان
زمینۀ مطالعه:تعیین زمان تخمک گذاری با استفاده از اندازه گیری پروژسترون برای انجام تلقیح مصنوعی یا جفت گیری در زمان مناسب حائز اهمیت است. هدف: ارزیابی توانمندی نوارهای پروژسترون گاوی در تعیین میزان نیمه کمی پروژسترون در سرم خون سگهای ماده است. روشکار: این مطالعه روی 5 قلاده سگ نژاد مخلوط، سالم که در فاز آنستروس سیکل جنسی قرار داشتند انجام شد. از داروی کابرگولین برای القاء فحلی استفاده شد. بعد از ورود به فاز پرواستروس از روز 7 پرواستروس تا 2 روز پس از تخمکگذاری به صورت روزانه اسمیر واژن، اولتراسونوگرافی و خونگیری انجام شد. سرم نمونههای خون به دو قسمت تقسیم شد. یک قسمت برای اندازهگیری پروژسترون با روش رادیوایمنواسی (RIA) و قسمت دیگر با نوارهای پروژسترون گاوی (Rapid p4) برای ارزیابی نیمه کمی پروژسترون. تغییرات تخمدانها بوسیله اولتراسونوگرافی ارزیابی شد و تغییرات چرخه فحلی بوسیله آزمایش سایتولوژی واژن انجام گرفت. نتایج: با آزمون اسپیرمن همبستگی مثبت معنیداری بین اندازهگیری پروژسترون خون با دو روش RIA و نوار مشاهده گردید (00/0=p ) (916/0=r). نتایج نمودار ROC و آنالیز کاپا نشان داد که بالاترین میزان توافق بین نوارها و روش RIA در سطوح 2 و 5 نانوگرم در میلی لیتر پروژسترون سرم خون است. حساسیت و ویژگی نوار در سطح 5 پروژسترون به ترتیب 5/88 و 7/93 درصد و در سطح 10 پروژسترون 4/82 و 96 درصد است. در پرواستروس اسکورهای3-2 و تنها در یک سگ اسکور 4 مشاهده گردید. در استروس در دو سگ اسکورهای 5 - 4 و در سه سگ اسکورهای 5 - 3 مشاهده گردید. نتیجهگیری نهایی: نوارهای پروژسترون گاوی در سنجش نیمه کمی پروژسترون در مراحل سیکل جنسی سگهای ماده قابل استفاده هستند. اسکورهای 4 و 5 نوارهای پروژسترونی میتوانند زمان تقریبی تخمکگذاری و زمان مناسب جفتگیری را تعیین کنند.
{"title":"بررسی مقدماتی توانمندی نوار پروژسترون گاوی (Rapid P4) در سنجش نیمه کمی پروژسترون در فاز فولیکولی سگ ماده","authors":"نوشین نظام دوست, محمد حیدرپور, مسعود رجبیون, پژمان میرشکرایی, بابک خرمیان","doi":"10.22059/JVR.2020.291512.2983","DOIUrl":"https://doi.org/10.22059/JVR.2020.291512.2983","url":null,"abstract":"زمینۀ مطالعه:تعیین زمان تخمک گذاری با استفاده از اندازه گیری پروژسترون برای انجام تلقیح مصنوعی یا جفت گیری در زمان مناسب حائز اهمیت است. هدف: ارزیابی توانمندی نوارهای پروژسترون گاوی در تعیین میزان نیمه کمی پروژسترون در سرم خون سگهای ماده است. روشکار: این مطالعه روی 5 قلاده سگ نژاد مخلوط، سالم که در فاز آنستروس سیکل جنسی قرار داشتند انجام شد. از داروی کابرگولین برای القاء فحلی استفاده شد. بعد از ورود به فاز پرواستروس از روز 7 پرواستروس تا 2 روز پس از تخمکگذاری به صورت روزانه اسمیر واژن، اولتراسونوگرافی و خونگیری انجام شد. سرم نمونههای خون به دو قسمت تقسیم شد. یک قسمت برای اندازهگیری پروژسترون با روش رادیوایمنواسی (RIA) و قسمت دیگر با نوارهای پروژسترون گاوی (Rapid p4) برای ارزیابی نیمه کمی پروژسترون. تغییرات تخمدانها بوسیله اولتراسونوگرافی ارزیابی شد و تغییرات چرخه فحلی بوسیله آزمایش سایتولوژی واژن انجام گرفت. نتایج: با آزمون اسپیرمن همبستگی مثبت معنیداری بین اندازهگیری پروژسترون خون با دو روش RIA و نوار مشاهده گردید (00/0=p ) (916/0=r). نتایج نمودار ROC و آنالیز کاپا نشان داد که بالاترین میزان توافق بین نوارها و روش RIA در سطوح 2 و 5 نانوگرم در میلی لیتر پروژسترون سرم خون است. حساسیت و ویژگی نوار در سطح 5 پروژسترون به ترتیب 5/88 و 7/93 درصد و در سطح 10 پروژسترون 4/82 و 96 درصد است. در پرواستروس اسکورهای3-2 و تنها در یک سگ اسکور 4 مشاهده گردید. در استروس در دو سگ اسکورهای 5 - 4 و در سه سگ اسکورهای 5 - 3 مشاهده گردید. نتیجهگیری نهایی: نوارهای پروژسترون گاوی در سنجش نیمه کمی پروژسترون در مراحل سیکل جنسی سگهای ماده قابل استفاده هستند. اسکورهای 4 و 5 نوارهای پروژسترونی میتوانند زمان تقریبی تخمکگذاری و زمان مناسب جفتگیری را تعیین کنند.","PeriodicalId":54685,"journal":{"name":"Onderstepoort Journal of Veterinary Research","volume":"33 1","pages":"519-528"},"PeriodicalIF":2.7,"publicationDate":"2021-02-19","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"87993771","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":3,"RegionCategory":"农林科学","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
زمینۀ مطالعه:آنفلوانزای پرندگان یکی از مهم ترین بیماریها از نظر اقتصادی و بهداشت عمومی است. ویروس آنفلوانزای پرندگان تحت تیپ H9N2 شایعترین ویروس آنفلوانزا با بیماریزایی کم در بین طیور در سراسر دنیا میباشد. هدف: بررسی شیوع سرمی و مولکولی AI-H9N2 در بازارهای فروش پرندگان زنده، باغ های پرندگان و پارک های کشور بود. روشکار: مطالعه مقطعی از مرداد تا آخر آذرماه سال 1395 انجام گرفت. در هر واحد از 40 پرنده از گونههای مختلف خون گیری و از 60 پرنده آبزی (اردک و غاز) نمونه سواب کلواک اخذ گردید. نمونههای سرمی با تست HI برای شناسایی تحت تیپ H9N2 آزمایش شدند. پرندگانی که دارای عیار سرمی 4 به بالا بوده و واحدهایی که دارای حداقل یک پرنده مثبت بودند، مثبت در نظر گرفته شدند. نمونههای سواب به روش RT-PCR با استفاده از دو جفت پرایمر M و H9 آزمایش شدند. نتایج: از تعداد 2638 پرنده در 127 بازار، باغ وحش، پارک پرنده در 22 استان کشور، نمونه سرم و از 3001 پرنده در 122 واحد سواب کلواک اخذ شد. تعداد 73 واحد از 127 واحد نمونهبرداری شده (48/57 درصد و فاصله اطمینان 95 درصد برابر 2/66 - 4/48 درصد) و تعداد720 پرنده از 2638 پرنده نمونهبرداری شده (29/27 درصد و فاصله اطمینان 95 درصد برابر 6/29 - 6/25 درصد) از نظر سرمی مثبت بودند. در بین گونههای پرنده نیز بالاترین درصد سرم مثبت مربوط به بوقلمون و مرغ به ترتیب با 6/47 درصد و 3/45 درصد و کمترین درصد سرم مثبت نیز مربوط به اردک و غاز به ترتیب با 8/13 درصد و 3/16 درصد بود. همچنین تعداد 39 سواب تجمیع شده از 18 واحد (75/14 درصد) مثبت بود. نتیجهگیری نهایی: نتیجه مطالعه نشان دهنده شیوع بالای آنفلوانزای H9N2 و گردش آن در طیور بازارهاست. ساماندهی بازارها از طریق ارتقاء سطح بهداشتی و امنیت زیستی بازارها، آموزش مردم و پایش مداوم پرندگان عرضه شده در بازارها جهت کنترل بیماری در بازارهای کشور ضروری میباشد.
{"title":"بررسی سرمی و مولکولی شیوع آنفلوانزای پرندگان تحت تیپ H9N2 در بازارهای زنده فروشی پرندگان در سال 1395","authors":"محمدحسین فلاح مهرآبادی, عبدالحمید شوشتری, فرشاد زین العابدین تهرانی, نجمه معتمد, بهرام حائریان, آرش قلیان چی لنگرودی, سید علی غفوری, سعید امیرحاجلو","doi":"10.22059/JVR.2019.278728.2921","DOIUrl":"https://doi.org/10.22059/JVR.2019.278728.2921","url":null,"abstract":"زمینۀ مطالعه:آنفلوانزای پرندگان یکی از مهم ترین بیماریها از نظر اقتصادی و بهداشت عمومی است. ویروس آنفلوانزای پرندگان تحت تیپ H9N2 شایعترین ویروس آنفلوانزا با بیماریزایی کم در بین طیور در سراسر دنیا میباشد. هدف: بررسی شیوع سرمی و مولکولی AI-H9N2 در بازارهای فروش پرندگان زنده، باغ های پرندگان و پارک های کشور بود. روشکار: مطالعه مقطعی از مرداد تا آخر آذرماه سال 1395 انجام گرفت. در هر واحد از 40 پرنده از گونههای مختلف خون گیری و از 60 پرنده آبزی (اردک و غاز) نمونه سواب کلواک اخذ گردید. نمونههای سرمی با تست HI برای شناسایی تحت تیپ H9N2 آزمایش شدند. پرندگانی که دارای عیار سرمی 4 به بالا بوده و واحدهایی که دارای حداقل یک پرنده مثبت بودند، مثبت در نظر گرفته شدند. نمونههای سواب به روش RT-PCR با استفاده از دو جفت پرایمر M و H9 آزمایش شدند. نتایج: از تعداد 2638 پرنده در 127 بازار، باغ وحش، پارک پرنده در 22 استان کشور، نمونه سرم و از 3001 پرنده در 122 واحد سواب کلواک اخذ شد. تعداد 73 واحد از 127 واحد نمونهبرداری شده (48/57 درصد و فاصله اطمینان 95 درصد برابر 2/66 - 4/48 درصد) و تعداد720 پرنده از 2638 پرنده نمونهبرداری شده (29/27 درصد و فاصله اطمینان 95 درصد برابر 6/29 - 6/25 درصد) از نظر سرمی مثبت بودند. در بین گونههای پرنده نیز بالاترین درصد سرم مثبت مربوط به بوقلمون و مرغ به ترتیب با 6/47 درصد و 3/45 درصد و کمترین درصد سرم مثبت نیز مربوط به اردک و غاز به ترتیب با 8/13 درصد و 3/16 درصد بود. همچنین تعداد 39 سواب تجمیع شده از 18 واحد (75/14 درصد) مثبت بود. نتیجهگیری نهایی: نتیجه مطالعه نشان دهنده شیوع بالای آنفلوانزای H9N2 و گردش آن در طیور بازارهاست. ساماندهی بازارها از طریق ارتقاء سطح بهداشتی و امنیت زیستی بازارها، آموزش مردم و پایش مداوم پرندگان عرضه شده در بازارها جهت کنترل بیماری در بازارهای کشور ضروری میباشد.","PeriodicalId":54685,"journal":{"name":"Onderstepoort Journal of Veterinary Research","volume":"36 1","pages":"399-406"},"PeriodicalIF":2.7,"publicationDate":"2021-02-19","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"75825589","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":3,"RegionCategory":"农林科学","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
Pub Date : 2021-02-19DOI: 10.22059/JVR.2019.287251.2961
سید جواد حسینی واشان, هادی یوسفی, سید احسان غیاثی, محمدحسن نمائی
زمینۀ مطالعه:عصارههای غنی از ترکیبات فنلی، نقش مهمی در اثرات پاداکشندگیو ضدمیکروبی دارند و عصاره پوست سبز پسته غنی از ترکیبات پلیفنلی است. هدف:ارزیابی اثر عصاره پوست سبز دو رقم پسته کله قوچی و فندقی بر عملکرد، وزن نسبی اجزای لاشه، شاخصهای خونی و جمعیت میکروبی روده جوجهگوشتی چالش یافته با باکتری استافیلوکوکوس اورئوس بود. روشکار: بدین منظور از 168 قطعه جوجه خروس گوشتی یک روزه در قالب طرح کاملا تصادفی با شش تیمار، چهار تکرار و هفت قطعه انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل گروه شاهد غیر آلوده و جوجههای چالش یافته با استافیلوکوکوس اورئوس تغذیه شده با سطوح 0، 200 و 400 میلیگرم در کیلوگرم عصاره آبی کله قوچی و 200 و 400 میلیگرم در کیلوگرم عصاره آبی پوست سبز فندقی بود. تمام جوجههای آلوده با محلول حاوی CFU 109×3 باکتری استافیلوکوکوس اورئوس، در دهان تلقیح شدند. خصوصیات عملکردی، ایمنی، شاخصهای خونی و جمعیت میکروبی روده تعیین شد. نتایج: عصاره آبی پوست سبز پسته باعث ممانعت از رشد باکتری استافیلوکوکوس گردید ولی عصاره اتانولی باعث ممانعت از رشد لاکتوباسیلها شد. عملکرد رشد جوجهها تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت بجز در 24 روزگی، که عصاره آبی پوست کلهقوچی در سطح 200 میلیگرم در کیلوگرم باعث افزایش وزن بدن بالاتر گردید (049/0). عصاره پوست فندقی در سطح 400 میلیگرم در کیلوگرم باعث افزایش چربی بطنی شد (0005/0=p ) و بر وزن نسبی سایر اجزای لاشه اثر نداشت. سطح 400 میلیگرم در کیلوگرم کله قوچی و 200 میلیگرم در کیلوگرم فندقی باعث افزایش فعالیت آلانین آمینوترانسفراز و کاهش پروتئین تام گردید (01/0>p ) عصارهها در تمام سطوح باعث افزایش عیار پادتن تام در مقایسه با شاهد شد (02/0>p ) و عصاره پوسته پسته، جمعیت باکتریایی تام ناحیه ژژنوم را در مقایسه با شاهد منفی کاهش داد (008/0=p ). نتیجه گیری نهایی: استفاده از عصاره آبی پوست پسته باعث بهبود پاسخ ایمنی، کاهش لیپیدهای خون و جمعیت میکروبی مجرای گوارشی جوجه گوشتی چالش یافته با استافیلوکوکوس اورئوس میگردد.
{"title":"اثر عصاره آبی پوست سبز دو رقم پسته بر عملکرد، شاخصهای خونی و جمعیت میکروبی روده جوجه گوشتی چالش یافته با استافیلوکوکوس اورئوس","authors":"سید جواد حسینی واشان, هادی یوسفی, سید احسان غیاثی, محمدحسن نمائی","doi":"10.22059/JVR.2019.287251.2961","DOIUrl":"https://doi.org/10.22059/JVR.2019.287251.2961","url":null,"abstract":"زمینۀ مطالعه:عصارههای غنی از ترکیبات فنلی، نقش مهمی در اثرات پاداکشندگیو ضدمیکروبی دارند و عصاره پوست سبز پسته غنی از ترکیبات پلیفنلی است. هدف:ارزیابی اثر عصاره پوست سبز دو رقم پسته کله قوچی و فندقی بر عملکرد، وزن نسبی اجزای لاشه، شاخصهای خونی و جمعیت میکروبی روده جوجهگوشتی چالش یافته با باکتری استافیلوکوکوس اورئوس بود. روشکار: بدین منظور از 168 قطعه جوجه خروس گوشتی یک روزه در قالب طرح کاملا تصادفی با شش تیمار، چهار تکرار و هفت قطعه انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل گروه شاهد غیر آلوده و جوجههای چالش یافته با استافیلوکوکوس اورئوس تغذیه شده با سطوح 0، 200 و 400 میلیگرم در کیلوگرم عصاره آبی کله قوچی و 200 و 400 میلیگرم در کیلوگرم عصاره آبی پوست سبز فندقی بود. تمام جوجههای آلوده با محلول حاوی CFU 109×3 باکتری استافیلوکوکوس اورئوس، در دهان تلقیح شدند. خصوصیات عملکردی، ایمنی، شاخصهای خونی و جمعیت میکروبی روده تعیین شد. نتایج: عصاره آبی پوست سبز پسته باعث ممانعت از رشد باکتری استافیلوکوکوس گردید ولی عصاره اتانولی باعث ممانعت از رشد لاکتوباسیلها شد. عملکرد رشد جوجهها تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت بجز در 24 روزگی، که عصاره آبی پوست کلهقوچی در سطح 200 میلیگرم در کیلوگرم باعث افزایش وزن بدن بالاتر گردید (049/0). عصاره پوست فندقی در سطح 400 میلیگرم در کیلوگرم باعث افزایش چربی بطنی شد (0005/0=p ) و بر وزن نسبی سایر اجزای لاشه اثر نداشت. سطح 400 میلیگرم در کیلوگرم کله قوچی و 200 میلیگرم در کیلوگرم فندقی باعث افزایش فعالیت آلانین آمینوترانسفراز و کاهش پروتئین تام گردید (01/0>p ) عصارهها در تمام سطوح باعث افزایش عیار پادتن تام در مقایسه با شاهد شد (02/0>p ) و عصاره پوسته پسته، جمعیت باکتریایی تام ناحیه ژژنوم را در مقایسه با شاهد منفی کاهش داد (008/0=p ). نتیجه گیری نهایی: استفاده از عصاره آبی پوست پسته باعث بهبود پاسخ ایمنی، کاهش لیپیدهای خون و جمعیت میکروبی مجرای گوارشی جوجه گوشتی چالش یافته با استافیلوکوکوس اورئوس میگردد.","PeriodicalId":54685,"journal":{"name":"Onderstepoort Journal of Veterinary Research","volume":"68 1","pages":"418-430"},"PeriodicalIF":2.7,"publicationDate":"2021-02-19","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"89372407","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":3,"RegionCategory":"农林科学","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
Pub Date : 2021-02-19DOI: 10.22059/JVR.2019.288196.2971
پوریا نادی, محمد عزیززاده, احمدرضا محمدنیا
زمینۀ مطالعه:جراحات عفونی و غیرعفونی در گاوهای شیری منجر به لنگش و زیانهای اقتصادی قابل توجهی میشود. اصلیترین جراحات عفونی درماتیت انگشتی، نکروباسیلوز بین انگشتی و ساییدگی پاشنه میباشند. هدف: مطالعه حاضر به منظور شناسایی بروز سالانه جراحات عفونی انگشتی در چهارگاوداری شیری در استانهای چهارمحال و بختیاری، اصفهان، مازندران و خراسان رضوی انجام شد. روشکار: اطلاعات حاصل از 71896 مورد سم چینی و بازدید در طی سالهای 1392-1391 که برروی 10100 گاو شیری انجام شده بود ثبت و تحلیل گردید. تمامی اطلاعات توسط سم چینهای حرفهای و دامپزشکان در طی مطالعه ثبت گردیدند. نتایج: پراکنش ساییدگی پاشنه بین 0 تا 13، درماتیت انگشتی بین 0 تا 145 و نکروباسیلوز بینانگشتی بین 0 تا 47 مورد در هر ماه گزارش شد. بیشترین فراوانی درماتیت انگشتی در بهار (62/8 درصد)، نکروباسیلوز بینانگشتی در زمستان (79/2 درصد) و ساییدگی پاشنه در بهار (68/0 درصد) ثبت شده است. رخداد تمامی این جراحات در بین فصول مختلف به شکل معنیداری متفاوت است. فراوانی کل بیماریهای عفونی در سال 1391، 18/19 درصد و در سال 1392، 45/17 درصد گزارش شده است. تنها رخداد بیماری درماتیت انگشتی در بین دو سال تفاوت معنیدار نشان میدهد و درسال 1392 کاهش یافته است. توزیع بیماریهای عفونی در بین گاوداریهای مختلف متفاوت بود به گونهای که درماتیت انگشتی در سالهای 1391 و 1392 به میزان 97/32 و 1/30 در گاوداری شماره 3 ثبت گردید و این میزان در این سالها تنها 93/0 و 68/0 در گاوداری شماره 2 ثبت گردید. نتیجهگیری نهایی: فراوانی در حدود 20 درصدی جراحات عفونی انگشتی در گاوداریهای مورد مطالعه بیانگر ارزش زیاد این عارضه در ایجاد زیانهای اقتصادی است که باید به شکل جدی مدنظر قرار گیرد.
{"title":"ارزیابی پراکندگی جراحات عفونی سم در گاوهای شیری ایران","authors":"پوریا نادی, محمد عزیززاده, احمدرضا محمدنیا","doi":"10.22059/JVR.2019.288196.2971","DOIUrl":"https://doi.org/10.22059/JVR.2019.288196.2971","url":null,"abstract":"زمینۀ مطالعه:جراحات عفونی و غیرعفونی در گاوهای شیری منجر به لنگش و زیانهای اقتصادی قابل توجهی میشود. اصلیترین جراحات عفونی درماتیت انگشتی، نکروباسیلوز بین انگشتی و ساییدگی پاشنه میباشند. هدف: مطالعه حاضر به منظور شناسایی بروز سالانه جراحات عفونی انگشتی در چهارگاوداری شیری در استانهای چهارمحال و بختیاری، اصفهان، مازندران و خراسان رضوی انجام شد. روشکار: اطلاعات حاصل از 71896 مورد سم چینی و بازدید در طی سالهای 1392-1391 که برروی 10100 گاو شیری انجام شده بود ثبت و تحلیل گردید. تمامی اطلاعات توسط سم چینهای حرفهای و دامپزشکان در طی مطالعه ثبت گردیدند. نتایج: پراکنش ساییدگی پاشنه بین 0 تا 13، درماتیت انگشتی بین 0 تا 145 و نکروباسیلوز بینانگشتی بین 0 تا 47 مورد در هر ماه گزارش شد. بیشترین فراوانی درماتیت انگشتی در بهار (62/8 درصد)، نکروباسیلوز بینانگشتی در زمستان (79/2 درصد) و ساییدگی پاشنه در بهار (68/0 درصد) ثبت شده است. رخداد تمامی این جراحات در بین فصول مختلف به شکل معنیداری متفاوت است. فراوانی کل بیماریهای عفونی در سال 1391، 18/19 درصد و در سال 1392، 45/17 درصد گزارش شده است. تنها رخداد بیماری درماتیت انگشتی در بین دو سال تفاوت معنیدار نشان میدهد و درسال 1392 کاهش یافته است. توزیع بیماریهای عفونی در بین گاوداریهای مختلف متفاوت بود به گونهای که درماتیت انگشتی در سالهای 1391 و 1392 به میزان 97/32 و 1/30 در گاوداری شماره 3 ثبت گردید و این میزان در این سالها تنها 93/0 و 68/0 در گاوداری شماره 2 ثبت گردید. نتیجهگیری نهایی: فراوانی در حدود 20 درصدی جراحات عفونی انگشتی در گاوداریهای مورد مطالعه بیانگر ارزش زیاد این عارضه در ایجاد زیانهای اقتصادی است که باید به شکل جدی مدنظر قرار گیرد.","PeriodicalId":54685,"journal":{"name":"Onderstepoort Journal of Veterinary Research","volume":"84 1","pages":"509-518"},"PeriodicalIF":2.7,"publicationDate":"2021-02-19","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"72744120","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":3,"RegionCategory":"农林科学","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
Pub Date : 2021-02-19DOI: 10.22059/JVR.2019.259902.2808
فرزین علی ملایری, مهرداد مدیرصانعی, محسن فرخوی, محمد رضائیان, مسعود هاشم زاده, ژیلا هنرزاد
زمینۀ مطالعه: فسفر، یک ماده مغذی برای طیور است. دریافت بیش از حد فسفر توسط دامها و دفع فسفر اضافی، باعث آلودگی محیط زیست میشود. هدف:تعیین قابلیت هضم ایلئومی و کل دستگاه گوارش (ابقاء) برای فسفر و کلسیم در دیکلسیمفسفاتهای تولید داخل در جوجههای گوشتی. روشکار: تعداد720 قطعه جوجه گوشتی نر یکروزه سویه راس 308 به طور تصادفی به 8 تیمار (هر تیمار شامل 6 تکرار 15 قطعهای) اختصاص یافت. در تیمار شاهد از اسیدفسفریک و در هر یک از 7 تیمار دیگر از نمونههای دیکلسیم فسفات (نمونههای A تا G) به عنوان منبع فسفر در جیره استفاده شد. از اکسید کروم به عنوان نشانگر در جیرههای آزمایشی استفاده شد. در روز 21، پس از جمعآوری مدفوع پرندهها، تمام پرندهها به روش جابجایی گردن کشتار و محتویات یکسوم انتهایی ایلئوم جمعآوری و پس از خشک کردن، برای تعیین میزان اکسید کروم، فسفر و کلسیم به آزمایشگاه ارسال گردید. درصد قابلیت هضم فسفر و کلسیم برای هر نمونه بهطور جداگانه محاسبه شد. نتایج:اثر نوع دیکلسیمفسفات در خوراک بر قابلیت هضم ایلئومی و کل دستگاه گوارش برای کلسیم و فسفر معنیدار بود (001/0 p <). کمترین قابلیت هضم ایلئومی فسفر به نمونههای Eو F و بالاترین مقدار به نمونه A. اختصاص داشت. قابلیت هضم ایلئومی فسفر در تیمار شاهد 8/69 درصد بود. میزان قابلیت هضم فسفر در کل دستگاه گوارش برای جیره شاهد معادل 4/53 درصد بود. کمترین میزان قابلیت هضم فسفر در کل دستگاه گوارش به ترتیب در تیمارهای E و F و بالاترین قابلیت هضم فسفر در کل دستگاه گوارش در تیمار A با 9/47 درصد (4/3 گرم در کیلوگرم) مشاهده شد. نتیجهگیری نهایی:برای ارزیابی منابع فسفر در جوجههای گوشتی، روش قابلیت هضم ایلئومی از دقت بالاتری برخوردار است. براساس نتایج حاصل، نمونه A دارای بالاترین و نمونههای E و F دارای پائینترین ارزش بیولوژیک بودند.
{"title":"ارزیابی قابلیت هضم کلسیم و فسفر در نمونههای دیکلسیم فسفات تولید ایران در جوجههای گوشتی نر به دو روش ایلئومی و در کل دستگاه گوارش","authors":"فرزین علی ملایری, مهرداد مدیرصانعی, محسن فرخوی, محمد رضائیان, مسعود هاشم زاده, ژیلا هنرزاد","doi":"10.22059/JVR.2019.259902.2808","DOIUrl":"https://doi.org/10.22059/JVR.2019.259902.2808","url":null,"abstract":"زمینۀ مطالعه: فسفر، یک ماده مغذی برای طیور است. دریافت بیش از حد فسفر توسط دامها و دفع فسفر اضافی، باعث آلودگی محیط زیست میشود. هدف:تعیین قابلیت هضم ایلئومی و کل دستگاه گوارش (ابقاء) برای فسفر و کلسیم در دیکلسیمفسفاتهای تولید داخل در جوجههای گوشتی. روشکار: تعداد720 قطعه جوجه گوشتی نر یکروزه سویه راس 308 به طور تصادفی به 8 تیمار (هر تیمار شامل 6 تکرار 15 قطعهای) اختصاص یافت. در تیمار شاهد از اسیدفسفریک و در هر یک از 7 تیمار دیگر از نمونههای دیکلسیم فسفات (نمونههای A تا G) به عنوان منبع فسفر در جیره استفاده شد. از اکسید کروم به عنوان نشانگر در جیرههای آزمایشی استفاده شد. در روز 21، پس از جمعآوری مدفوع پرندهها، تمام پرندهها به روش جابجایی گردن کشتار و محتویات یکسوم انتهایی ایلئوم جمعآوری و پس از خشک کردن، برای تعیین میزان اکسید کروم، فسفر و کلسیم به آزمایشگاه ارسال گردید. درصد قابلیت هضم فسفر و کلسیم برای هر نمونه بهطور جداگانه محاسبه شد. نتایج:اثر نوع دیکلسیمفسفات در خوراک بر قابلیت هضم ایلئومی و کل دستگاه گوارش برای کلسیم و فسفر معنیدار بود (001/0 p <). کمترین قابلیت هضم ایلئومی فسفر به نمونههای Eو F و بالاترین مقدار به نمونه A. اختصاص داشت. قابلیت هضم ایلئومی فسفر در تیمار شاهد 8/69 درصد بود. میزان قابلیت هضم فسفر در کل دستگاه گوارش برای جیره شاهد معادل 4/53 درصد بود. کمترین میزان قابلیت هضم فسفر در کل دستگاه گوارش به ترتیب در تیمارهای E و F و بالاترین قابلیت هضم فسفر در کل دستگاه گوارش در تیمار A با 9/47 درصد (4/3 گرم در کیلوگرم) مشاهده شد. نتیجهگیری نهایی:برای ارزیابی منابع فسفر در جوجههای گوشتی، روش قابلیت هضم ایلئومی از دقت بالاتری برخوردار است. براساس نتایج حاصل، نمونه A دارای بالاترین و نمونههای E و F دارای پائینترین ارزش بیولوژیک بودند.","PeriodicalId":54685,"journal":{"name":"Onderstepoort Journal of Veterinary Research","volume":"143 1","pages":"452-462"},"PeriodicalIF":2.7,"publicationDate":"2021-02-19","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"86184627","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":3,"RegionCategory":"农林科学","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
Pub Date : 2021-02-19DOI: 10.22059/JVR.2019.260337.2811
نجمه مرتضیپور کوهبنانی, غلامرضا رزمی
زمینۀ مطالعه: بیماری توکسوپلاسموزیس یکی از بیماریهای مهم مشترک انسان و دام در ایران و جهان میباشد. هدف: با توجه به مصرف بالای گوشت گوسفند و آلودگی بالای توکسوپلاسما در گوسفندان ایران، هدف این مطالعه تعیین میزان آلودگی توکسوپلاسما در گوسفندان کشتاری مشهد با روشهای ملکولی و سرمی میباشد. روشکار: بدین منظور از مرداد 1395 تا اردیبهشت 1396 به طور فصلی، 25 نمونه خون و 25 نمونه عضله قلب، از گوسفندان کشتارگاه طرقبه واقع در شهرستان مشهد جمعآوری شدند، نمونههای خون و عضله قلب به آزمایشکاه انگلشناسی منتقل گردیدند. ابتدا سرم نمونههای خون با استفاده ازدستگاه سانتریفیوژ جداسازی شدند. سپس نمونههای عضله قلب برای انجام آزمایش PCR مورد نمونهبرداری قرارگرفتند. نمونههای سرم و عضله تا هنگام آزمایش در داخل فریزر 20- درجه سانتیگراد نگهداری شدند. نمونههای سرم جهت یافتن آنتیبادی ضد توکسوپلاسما مورد آزمایش الایزا قرار گرفتند و نمونههای عضله قلب پس از استخراج DNA با استفاده از کیتهای تجاری، باروشNested-PCR جهت تشخیص آلودگی توکسوپلاسما آزمایش شدند. نتایج: در این بررسی از مجموع 100 نمونه سرمی گرفته شده، یک نمونه سرمی از گوسفندان کشتاری واجد آنتیبادی علیه توکسوپلاسما با روش الایزا بود، در حالی که از همین تعداد نمونه عضله قلب، 22 نمونه عضله قلب گوسفندان واکنش مثبت درآزمایش Nested- PCR نشاندادند. در این مطالعه بیشترین میزان آلودگی توکسوپلاسما در عضلات قلب در فصل بهار و کمترین میزان آلودگی در فصل تابستان گزارشگردید. همچنین نتایج مطالعه، نشاندهنده توافق ضعیف نتایج الایزا و روش مولکولی بود. نتیجهگیری نهایی: با توجه به تعیین میزان آلودگی قابل توجه عضلات قلب گوسفندان کشتاری به توکسوپلاسما، به نظر میرسد خطر آلودگی انسان از طریق گوشت گوسفندان نسبتا بالا میباشد.
{"title":"بررسی ملکولی و سرولوژی آلودگی توکسوپلاسما در گوسفندان کشتاری شهرستان مشهد","authors":"نجمه مرتضیپور کوهبنانی, غلامرضا رزمی","doi":"10.22059/JVR.2019.260337.2811","DOIUrl":"https://doi.org/10.22059/JVR.2019.260337.2811","url":null,"abstract":"زمینۀ مطالعه: بیماری توکسوپلاسموزیس یکی از بیماریهای مهم مشترک انسان و دام در ایران و جهان میباشد. هدف: با توجه به مصرف بالای گوشت گوسفند و آلودگی بالای توکسوپلاسما در گوسفندان ایران، هدف این مطالعه تعیین میزان آلودگی توکسوپلاسما در گوسفندان کشتاری مشهد با روشهای ملکولی و سرمی میباشد. روشکار: بدین منظور از مرداد 1395 تا اردیبهشت 1396 به طور فصلی، 25 نمونه خون و 25 نمونه عضله قلب، از گوسفندان کشتارگاه طرقبه واقع در شهرستان مشهد جمعآوری شدند، نمونههای خون و عضله قلب به آزمایشکاه انگلشناسی منتقل گردیدند. ابتدا سرم نمونههای خون با استفاده ازدستگاه سانتریفیوژ جداسازی شدند. سپس نمونههای عضله قلب برای انجام آزمایش PCR مورد نمونهبرداری قرارگرفتند. نمونههای سرم و عضله تا هنگام آزمایش در داخل فریزر 20- درجه سانتیگراد نگهداری شدند. نمونههای سرم جهت یافتن آنتیبادی ضد توکسوپلاسما مورد آزمایش الایزا قرار گرفتند و نمونههای عضله قلب پس از استخراج DNA با استفاده از کیتهای تجاری، باروشNested-PCR جهت تشخیص آلودگی توکسوپلاسما آزمایش شدند. نتایج: در این بررسی از مجموع 100 نمونه سرمی گرفته شده، یک نمونه سرمی از گوسفندان کشتاری واجد آنتیبادی علیه توکسوپلاسما با روش الایزا بود، در حالی که از همین تعداد نمونه عضله قلب، 22 نمونه عضله قلب گوسفندان واکنش مثبت درآزمایش Nested- PCR نشاندادند. در این مطالعه بیشترین میزان آلودگی توکسوپلاسما در عضلات قلب در فصل بهار و کمترین میزان آلودگی در فصل تابستان گزارشگردید. همچنین نتایج مطالعه، نشاندهنده توافق ضعیف نتایج الایزا و روش مولکولی بود. نتیجهگیری نهایی: با توجه به تعیین میزان آلودگی قابل توجه عضلات قلب گوسفندان کشتاری به توکسوپلاسما، به نظر میرسد خطر آلودگی انسان از طریق گوشت گوسفندان نسبتا بالا میباشد.","PeriodicalId":54685,"journal":{"name":"Onderstepoort Journal of Veterinary Research","volume":"84 1","pages":"407-412"},"PeriodicalIF":2.7,"publicationDate":"2021-02-19","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"81278490","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":3,"RegionCategory":"农林科学","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
Pub Date : 2021-02-19DOI: 10.22059/JVR.2019.286367.2953
میلاد هاشمی, احسان عناصری, رسول پیرمحمدی, سیامک عصری رضایی
زمینۀ مطالعه: کاهش حساسیت انسولینی و لیپولیز گسترده در حوالی زایمان از جمله علل معمول وقوع بیماریهای متابولیکی مرتبط با متابولیسم انرژی در میش میباشند. هدف: تحقیق حاضر با هدف مطالعه اثر روی آلی بر متابولیسم گلوکز و شاخصههای مقاومت به انسولین در میشهای اوایل دوره شیرواری طراحی شد. روشکار: 18 راس میش نژاد قزل براساس میزان روی آلی دریافتی به سه گروه؛ CTR (جیره پایه بدون افزودنی روی)، LZn (جیره پایه بعلاوه روی به میزان 30 میلیگرم به ازای ماده خشک خوراک) و HZn (جیره پایه بعلاوه روی به میزان 300 میلیگرم به ازای ماده خشک خوراک) تقسیمبندی شدند. نتایج: نتایج مطالعه حاضر تفاوت معنیداری بین گروههای مورد مطالعه در مقادیر گلوکز، اسیدهای چرب غیراستریفیه، بتاهیدروکسی بوتیرات، کلسترول و تری گلیسرید و نیز عیار انسولین خون میشها نشان نداد. همچنین اثر روی بر نسبت انسولین به گلوکز در بین گروههای آزمایشی غیر معنیدار بود (05/0 p ) در غلظت روی سرم خون میشهای دریافتکننده مکمل ایجاد نمود. مساحت سطح زیر منحنی (AUC60, AUC120) برای گروه کنترل و LZn بیشترین و برای گروه HZn کمترین مقادیر را نشان داد (05/0>p ). نرخ پاکسازی گلوکز در میشهای دریافتکننده مکمل زینک-متیونین نسبت به گروه کنترل بیشتر بود. زمان لازم برای رسیدن غلظت گلوکز به نصف در میشهای دریافتکننده روی به طور معنیداری کمتر از گروه کنترل بود (001/0>p ) که نشان دهنده حالت بهبودی حساسیت به انسولین و وضعیت متابولیسم گلوکز است. نتیجهگیری نهایی: یافتههای تحقیق حاضر نشان میدهند که مکمل غذایی زینک-متیونین در بهبود بالانس منفی انرژی و جلوگیری از مقاومت به انسولین در میشهای شیروار پس از زایش مؤثر بوده و این احتمال وجود دارد که پاسخ به انسولین در میشها در کنار استفاده از مکملهای حاوی روی بهبود پیدا کند.
{"title":"مطالعه اثر مکمل روی آلی بر متابولیسم گلوکز و شاخصههای مقاومت به انسولین در اوایل دوره شیرواری میش","authors":"میلاد هاشمی, احسان عناصری, رسول پیرمحمدی, سیامک عصری رضایی","doi":"10.22059/JVR.2019.286367.2953","DOIUrl":"https://doi.org/10.22059/JVR.2019.286367.2953","url":null,"abstract":"زمینۀ مطالعه: کاهش حساسیت انسولینی و لیپولیز گسترده در حوالی زایمان از جمله علل معمول وقوع بیماریهای متابولیکی مرتبط با متابولیسم انرژی در میش میباشند. هدف: تحقیق حاضر با هدف مطالعه اثر روی آلی بر متابولیسم گلوکز و شاخصههای مقاومت به انسولین در میشهای اوایل دوره شیرواری طراحی شد. روشکار: 18 راس میش نژاد قزل براساس میزان روی آلی دریافتی به سه گروه؛ CTR (جیره پایه بدون افزودنی روی)، LZn (جیره پایه بعلاوه روی به میزان 30 میلیگرم به ازای ماده خشک خوراک) و HZn (جیره پایه بعلاوه روی به میزان 300 میلیگرم به ازای ماده خشک خوراک) تقسیمبندی شدند. نتایج: نتایج مطالعه حاضر تفاوت معنیداری بین گروههای مورد مطالعه در مقادیر گلوکز، اسیدهای چرب غیراستریفیه، بتاهیدروکسی بوتیرات، کلسترول و تری گلیسرید و نیز عیار انسولین خون میشها نشان نداد. همچنین اثر روی بر نسبت انسولین به گلوکز در بین گروههای آزمایشی غیر معنیدار بود (05/0 p ) در غلظت روی سرم خون میشهای دریافتکننده مکمل ایجاد نمود. مساحت سطح زیر منحنی (AUC60, AUC120) برای گروه کنترل و LZn بیشترین و برای گروه HZn کمترین مقادیر را نشان داد (05/0>p ). نرخ پاکسازی گلوکز در میشهای دریافتکننده مکمل زینک-متیونین نسبت به گروه کنترل بیشتر بود. زمان لازم برای رسیدن غلظت گلوکز به نصف در میشهای دریافتکننده روی به طور معنیداری کمتر از گروه کنترل بود (001/0>p ) که نشان دهنده حالت بهبودی حساسیت به انسولین و وضعیت متابولیسم گلوکز است. نتیجهگیری نهایی: یافتههای تحقیق حاضر نشان میدهند که مکمل غذایی زینک-متیونین در بهبود بالانس منفی انرژی و جلوگیری از مقاومت به انسولین در میشهای شیروار پس از زایش مؤثر بوده و این احتمال وجود دارد که پاسخ به انسولین در میشها در کنار استفاده از مکملهای حاوی روی بهبود پیدا کند.","PeriodicalId":54685,"journal":{"name":"Onderstepoort Journal of Veterinary Research","volume":"2 1","pages":"475-485"},"PeriodicalIF":2.7,"publicationDate":"2021-02-19","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"88102119","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":3,"RegionCategory":"农林科学","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}
Pub Date : 2021-02-19DOI: 10.22059/JVR.2019.283518.2943
سروین برهانی, سعید عظمایی, احمد اصغری, علیرضا جهاندیده
زمینۀ مطالعه:تست اشکی شیرمر به طور چشمگیری در چشم پزشکی در انسان و دامپزشکی مورد استفاده قرار میگیرد. دو نوع STT وجود دارد: STT I و STT II. هدف: این مطالعه با هدف تعیین مقدار قابل ارجاع برای اندازهگیری میزان اشک چشم با استفاده از نوار تست اشکی شیرمر1 (STT1) در اسبچههای خزر اجرا شد. روشکار: به همین منظور تعداد 20 رأس اسب به ظاهر سالم و از نژاد کاسپین، شامل هر دو جنس نر و ماده، در محدوده سنی 2 تا 15 سال و متوسط وزن بین 32 ±192 کیلوگرم در نظر گرفته شد. پس از بررسی و معاینه اسبچههای خزر و در نهایت احراز سلامت آنان تست نوار اشکی شیرمر انجام شد. با توجه به میزان بالای تولید اشک در اسبها نسبت به گونههای دیگر حیوانی، نوار شیرمر (نوار شیرمر، ساخت شرکت Eickemeyer آلمان) را به جای یک دقیقه، به مدت 30 ثانیه در کیسه ملتحمه پایینی چشم قرار دادیم. پس از گذشت 30 ثانیه نوار اشکی شیرمر را خارج کرده و مقدار آن بلافاصله قرائت و ثبت گردید. در این مطالعه تأثیر متغیر سن و جنسیت بر میزان رطوبت چشم اسبچهخزر و همچنین میزان رطوبت بین چشم چپ و راست بررسی گردید. نتایج: براساس نتایج حاصل از آزمایش شیرمر 1 در حیوانات تحت مطالعه میانگین میزان رطوبت چشمی برابر با 6/3±38/23 میلیمتر/30 ثانیه (دامنه، 30-15 میلیمتر/30ثانیه) بود. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که متغیر سن و جنسیت، هیچکدام تأثیر معنیداری بر روی نتایج STT1 در اسبچههای خزر ندارد و همچنین تفاوت معنیداری نیز در میزان رطوبت بین چشم چپ و راست، در مقایسه با یکدیگر مشاهده نشد. نتیجهگیری نهایی: با توجه به اهمیت تشخیص هر چه سریعتر خشکی چشم و جلوگیری اختلالات متعاقب آن مانند کراتوکنژنکتیویت سیکا، در آینده میتوان از نتایج بدست آمده به عنوان مرجع طبیعی در این مطالعه برای سنجش میزان رطوبت چشم اسبچهی خزر استفاده کرد.
{"title":"تعیین مقدار قابل ارجاع برای اندازهگیری میزان اشک چشم با استفاده از نوار آزمایش اشکی (STT) در اسبچه خزر","authors":"سروین برهانی, سعید عظمایی, احمد اصغری, علیرضا جهاندیده","doi":"10.22059/JVR.2019.283518.2943","DOIUrl":"https://doi.org/10.22059/JVR.2019.283518.2943","url":null,"abstract":"زمینۀ مطالعه:تست اشکی شیرمر به طور چشمگیری در چشم پزشکی در انسان و دامپزشکی مورد استفاده قرار میگیرد. دو نوع STT وجود دارد: STT I و STT II. هدف: این مطالعه با هدف تعیین مقدار قابل ارجاع برای اندازهگیری میزان اشک چشم با استفاده از نوار تست اشکی شیرمر1 (STT1) در اسبچههای خزر اجرا شد. روشکار: به همین منظور تعداد 20 رأس اسب به ظاهر سالم و از نژاد کاسپین، شامل هر دو جنس نر و ماده، در محدوده سنی 2 تا 15 سال و متوسط وزن بین 32 ±192 کیلوگرم در نظر گرفته شد. پس از بررسی و معاینه اسبچههای خزر و در نهایت احراز سلامت آنان تست نوار اشکی شیرمر انجام شد. با توجه به میزان بالای تولید اشک در اسبها نسبت به گونههای دیگر حیوانی، نوار شیرمر (نوار شیرمر، ساخت شرکت Eickemeyer آلمان) را به جای یک دقیقه، به مدت 30 ثانیه در کیسه ملتحمه پایینی چشم قرار دادیم. پس از گذشت 30 ثانیه نوار اشکی شیرمر را خارج کرده و مقدار آن بلافاصله قرائت و ثبت گردید. در این مطالعه تأثیر متغیر سن و جنسیت بر میزان رطوبت چشم اسبچهخزر و همچنین میزان رطوبت بین چشم چپ و راست بررسی گردید. نتایج: براساس نتایج حاصل از آزمایش شیرمر 1 در حیوانات تحت مطالعه میانگین میزان رطوبت چشمی برابر با 6/3±38/23 میلیمتر/30 ثانیه (دامنه، 30-15 میلیمتر/30ثانیه) بود. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که متغیر سن و جنسیت، هیچکدام تأثیر معنیداری بر روی نتایج STT1 در اسبچههای خزر ندارد و همچنین تفاوت معنیداری نیز در میزان رطوبت بین چشم چپ و راست، در مقایسه با یکدیگر مشاهده نشد. نتیجهگیری نهایی: با توجه به اهمیت تشخیص هر چه سریعتر خشکی چشم و جلوگیری اختلالات متعاقب آن مانند کراتوکنژنکتیویت سیکا، در آینده میتوان از نتایج بدست آمده به عنوان مرجع طبیعی در این مطالعه برای سنجش میزان رطوبت چشم اسبچهی خزر استفاده کرد.","PeriodicalId":54685,"journal":{"name":"Onderstepoort Journal of Veterinary Research","volume":"21 1","pages":"469-474"},"PeriodicalIF":2.7,"publicationDate":"2021-02-19","publicationTypes":"Journal Article","fieldsOfStudy":null,"isOpenAccess":false,"openAccessPdf":"","citationCount":null,"resultStr":null,"platform":"Semanticscholar","paperid":"84191461","PeriodicalName":null,"FirstCategoryId":null,"ListUrlMain":null,"RegionNum":3,"RegionCategory":"农林科学","ArticlePicture":[],"TitleCN":null,"AbstractTextCN":null,"PMCID":"","EPubDate":null,"PubModel":null,"JCR":null,"JCRName":null,"Score":null,"Total":0}